عید فطر یکى از دوعید بزرگ در سنت اسلامى است که درباره آن، احادیث و روایات بی شمار وارد شده است. مسلمانان روزه دار که ماه رمضان را به روزه دارى به پا داشته و از خوردن و آشامیدن و بسیارى از کارهاى مباح دیگر امتناع ورزیده اند، اکنون پس از گذشت ماه رمضان در نخستین روز ماه شوال اجر و پاداش خود را از خداوند مىطلبند، اجر و پاداشى که خود خداوند به آنان وعده داده است.
امیرالمؤمنین علىعلیه السلام در یکى از اعیاد فطر خطبهاى خواندهاند و در آن مؤمنان را بشارت و مبطلان را بیم دادهاند.
" خطب امیرالمومنین على بن ابى طالب علیه السلام یوم الفطر فقال: ایها الناس! ان یومکم هذا یوم یثاب فیه المحسنون و یخسر فیه المبطلون وهو اشبه بیوم قیامکم، فاذکروا بخروجکم من منازلکم الى مصلاکم خروجکم من الاجداث الى ربکم واذکروا بوقوفکم فى مصلاکم و وقوفکم بین یدى ربکم، واذکروا برجوعکم الى منازلکم، رجوعکم الى منازلکم فى الجنه.
عبادالله! ان ادنى ما للصائمین والصائمات ان ینادیهم ملک فى آخر یوم من شهر رمضان، ابشروا عباد الله فقد غفر لکم ما سلف من ذنوبکم فانظروا کیف تکونون فیما تستانفون." (1)
اى مردم! این روز، روزى است که نیکوکاران در آن پاداش مىگیرند و زیانکاران و تبهکاران در آن مایوس و نا امید مىگردند و این شباهتى زیاد به روزقیامتتان دارد، پس با خارج شدن از منازل و رهسپار جایگاه نمازعید شدن به یاد آورید خروجتان از قبرها و رفتنتان را به سوى پروردگار، و با ایستادن در جایگاه نماز، به یاد آورید ایستادن در برابر پروردگارتان را. و با بازگشت به سوى منازل خود، متذکر شوید بازگشتتان را به سوى منازلتان در بهشت برین. اى بندگان خدا، کمترین چیزى که به زنان و مردان روزه دار داده مىشود این است که فرشتهاى در آخرین روز ماه رمضان به آنان ندا مىدهد و مىگوید:
«هان! بشارتتان باد، اى بندگان خدا که گناهان گذشته تان آمرزیده شد، پس به فکر آینده خویش باشید که چگونه بقیه ایام را بگذرانید.»
عارف وارسته ملکى تبریزى درباره عید فطر آورده است: «عید فطر روزى است که خداوند آن را از میان دیگر روزها برگزیده است و ویژه هدیه بخشیدن و جایزه دادن به بندگان خویش ساخته و آنان را اجازه داده است تا در این روز نزد حضرت او گرد آیند و بر خوان کرم او بنشینند وادب بندگى بجاى آرند، چشم امید به درگاه او دوزند و از خطاهاى خویش پوزش خواهند، نیازهاى خویش به نزد او آرند و آرزوهاى خویش از او خواهند و نیز آنان را وعده و مژده داده است که هر نیازى به او آرند، برآورد و بیش از آنچه چشم دارند به آنان ببخشند و ازمهربانى و بنده نوازى، بخشایش و کارسازى در حق آنان روا دارد که گمان نیز نمىبرند.» (2)
روز اول ماه شوال را بدین سبب عید فطر خواندهاند که در این روز، امر امساک و صوم از خوردن و آشامیدن برداشته شده و رخصت داده شد که مؤمنان در روزافطارکنند و روزه خود را بشکنند فطر و فطور به معناى خوردن و آشامیدن، ابتداى خوردن و آشامیدن است و نیز گفته شده است که به معناى آغاز خوردن و آشامیدن است پس از مدتى از نخوردن و نیاشامیدن. ابتداى خوردن و آشامیدن را افطار مىنامند و از این رو است که پس از اتمام روز و هنگامى که مغرب شرعى در روزهاى ماه رمضان، شروع مىشود انسان افطار مىکند یعنى اجازه خوردن پس ازامساک از خوردن به او داده مىشود.
عید فطر داراى اعمال وعباداتى است که در روایات معصومین علیهم السلام به آنها پرداخته شده و ادعیه خاصى نیزآمده است.
از سخنان معصومین علیهم السلام چنین مستفاد مىشود که روزعید فطر، روزگرفتن مزد است. و لذا دراین روز مستحب است که انسان بسیار دعا کند و به یاد خدا باشد و روز خود را به بطالت و تنبلى نگذراند و خیر دنیا و آخرت را بطلبد.
و در قنوت نماز عید مىخوانیم:
«... اسئلک بحق هذا الیوم الذى جعلته للمسلمین عیدا و لمحمد صلى الله علیه وآله ذخرا و شرفا و کرامة و مزیدا ان تصلى على محمد وآل محمد وان تدخلنى فى کل خیرادخلت فیه محمدا و آل محمد و ان تخرجنى من کل سوء اخرجت منه محمدا و آل محمد، صلواتک علیه وعلیهم اللهم انى اسالک خیر ما سئلک عبادک الصالحون و اعوذ بک مما استعاذ منه عبادک المخلصون.»
بارالها! به حق این روزى که آن را براى مسلمانان عید و براى محمد (ص) ذخیره و شرافت و کرامت و فضیلت قرار دادى از تو مىخواهم که بر محمد و آل محمد درود بفرستى و مرا در هر خیرى وارد کنى که محمد و آل محمد را در آن وارد کردى و ازهر سوء و بدى خارج سازى که محمد و آل محمد را خارج ساختى، درود و صلوات تو بر او و آنها، خداوندا، ازتو مىطلبم آنچه بندگان شایستهات از تو خواستند و به تو پناه مىبرم از آنچه بندگان خالصت به تو پناه بردند.
در صحیفه سجادیه نیز دعایى از امام سجاد(ع) به مناسبت وداع ماه مبارک رمضان و استقبال عید سعید فطر وارد شده است:
«اللهم صل على محمد و آله و اجبر مصیبتنا بشهرنا و بارک لنا فى یوم عیدنا و فطرنا و اجعله من خیر یوم مرّ علینا، اجلبه لعفو و امحاه لذنب واغفرلنا ما خفى من ذنوبنا وما علن ... اللهم انا نتوب الیک فى یوم فطرنا الذى جعلته للمؤمنین عیدا و سرورا و لاهل ملتک مجمعا و محتشدا، من کل ذنب اذنبناه او سوء اسلفناه او خاطر شرّ اضمرناه توبة من لا ینطوى على رجوع الى.»
پروردگارا! بر محمد وآل محمد درود فرست و مصیبت ما را در این ماه جبران کن و روز فطر را بر ما عیدى مبارک و خجسته بگردان و آن را از بهترین روزهایى قرار ده که بر ما گذشته است که در این روز بیشتر ما را مورد عفو قرار دهى و گناهانمان را بشوئى و خداوندا بر ما ببخشایى آنچه در پنهان و آشکارا گناه کرده ایم ... خداوندا! دراین روزعید فطرمان که براى مؤمنان روزعید و خوشحالى و براى مسلمانان روز اجتماع و گردهمائى قراردادى؛ ازهر گناهى که مرتکب شدهایم و هر کار بدى که کردهایم وهر نیت ناشایستهاى که در ضمیرمان نقش بسته است به سوى تو باز مىگردیم و توبه مىکنیم، توبهاى که در آن بازگشت به گناه هرگز نباشد و بازگشتى که در آن هرگز روى آوردن به معصیت نباشد. بارالها! این عید را بر تمام مؤمنان مبارک گردان و در این روز، ما را توفیق بازگشت به سویت و توبه ازگناهان عطا فرما.» (3)
2- میرزا جواد آقا ملکى تبریزى، المراقبات فى اعمال السنه، تبریز، ص 167.
3- ماهنامه پاسدار اسلام، شماره 101، اردیبهشت ماه 1369 صص 10- 11، 50 .
و استفاده از کتاب رمضان، تجلى معبود ( ره توشه راهیان نور)، صفحه 248 .
جنگ و مصائبی که به واسطه آن به پیکره جامعه انسانی وارد میشود هیچگاه در ذهن تاریخ به فراموشی سپرده نمیشود و تبعات تحمیلی و ناخوشایند آن تا سالها بعد در خاطرهها باقی میماند. مرزهای سرزمینی که مورد تجاوز چکمههای نامحرمان قرار میگیرند، آسمانی که آرامش حیاتبخش خود را از دست میدهد، دیوارهای خانههایی که فرو ریخته میشود همهشان در یک لحظه تصاویر امیدبخش زندگی را با خودشان مخدوش میکنند و آنگاه در میان موجی از آثاری که تا چندی پیش همه زندگی را فریاد میزدند میبایست تنها به حفظ تک نشانههایی از زندگی اندیشید که از چشم بدخواهان و سیاهدلان مخفی ماندهاند.
ثانیهها و دقایقی که تا چندی پیش به ساعتهای زندگی هویت میدادند در هیاهوی نابرابر جنگ به لحظههای کوچک و روندهای تبدیل میشوند که غفلت از هر کدامشان دشمن را به تصرف مام میهن بیشتر نزدیک میکند. دشمن حریصی که هر چه در پیش رود لجوجانه خراب میکند و به پیش میآید و نگهداشت هیچ چیز جز رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده برایش اهمیتی ندارد. در مقابل هجوم دشمن نمیتوان جز به ایستادن و مقاومت کردن به هیچ چیز دیگری اندیشید.
میبایست مردانه و با کمترین امکانات نگاه در چشمان حسود دشمن خیره کرد و حرمتشکنیهایش را پاسخی قاطعانه گفت.
اما در هجومی با تمامی امکانات و پشتیبانیها و در کمترین فرصتها و امکانات موجود چه چیزی میتواند ماشین جنگی دشمن را حتی برای لحظاتی متوقف کند و غرورش را بشکند جز اینکه اخلاص و ایمان جانهای مؤمن را به اتحادی جاودانه و با صلابت برساند. جانهای با ارزشی که با تمام عزتشان در مقابل هجوم نابرابر دشمن چون کوهی استوار میایستند و از رهایی از قفس محدود تن برای پاسداشت میهن و ناموسشان نمیهراسند.
ملت آزادیخواه ایران مظلومانه در شرایطی مورد تجاوز و حمله دشمن کینهتوز بعثی قرار گرفت که تازه از شرایط سخت و بحرانی انقلابی عظیم بدر آمده بود و برای ساختن ایرانی آباد و اسلامی تنها به آیندهای روشن و سراسر امید میاندیشید و تمام توانش را برای رسیدن به این آرزوی بزرگ اما نزدیک صرف میکرد.
اما شروع ناخواسته جنگ تحمیلی با آن حجم عظیم و نفسگیر خبر از رسیدن روزها و شبهای دیگری میداد و اینکه ملت ایران که با تمام اندوخته و ارادهاش از کوران حوادث انقلاب عبور کرده بود این بار در جبهه دیگری قرار گرفته و میبایست با وجود تمام سختیها و دشواریها بار دیگر همت عالیاش را به دفع دشمن صرف کند. مقاومتی که جز با ایستادگی مردانه جانهای عاشق میهن اسلامی حتی تا به لحظه رسیدن به عروجی غریبانه امکانپذیر نبود.
ملت ایران در طول هشتسال جنگ تحمیلی با نثار بسیاری جانهای با ارزش از همه اقشار در میان خاکریزها و خاک گرم جبههها برگی سراسر عزت به اوراق باقی مانده تاریخ حیات بشری افزود تا جان دادن و از همه چیز دل بریدن برای پاسداشت ارزشها و انسانیت ایدهآلی تحققپذیر و جاودانه قلمداد گردد. ملتی که با کمترین داشتههایش در برابر هجوم همهجانبه دشمن ایستاد و با سرخی خونش ذلتی همیشگی را تا دور دستهای تاریخ برایش رقم زد.
اینگونه است که پیروزی و سرافرازی در همه صحنهها برای ملت ایران همیشگی گشت و دشمن بعثی در سیاهی افکار و ایدههای پوسیدهاش برای همیشه به زبالهدان تاریخ پیوست.
امروز که سالها از دفاع و مقاومت جانانه ملت استوار ایران گذشته است برای رسیدن به آیندهای بهتر و عبور از همه حوادث و مشکلات پیش رو همچنان میبایست به بازخوانی همت عالی نسلی پرداخت که با تقدیم همه داشتهاش، عزت و احترام را برای خودش و آرامش را برای نسلهای آینده به ارمغان آورد. همت عالی که به ویژه نیاز مبرم نسل جوان امروز است تا گذشته پر افتخار میهنش را بهتر بشناسد و در برابر سختیها برای رسیدن به شکوه لحظات روشن آینده لرزشی در قدمهایش به وجود نیاید.
در مقاله حاضر نویسنده با واکاوی مفاهیم قدر، شب و روز در قرآن جایگاه و ارزش شب قدر را در تعیین سرنوشت انسان مورد بررسی موشکافانه قرار داده است که با هم آن را از نظر می گذرانیم.
ناپیدایی شب قدر
یکی از برکات ماه رمضان وجود لیله القدر در شب های آن است. به احتمال بسیاری قوی لیله القدر در ماه رمضان و مشهور در نیمه دوم و معروف آن دهه سوم آن در شب های بیست و یک، بیست و سه و یا بیست و هفتم است. البته برخی نیز شب نوزدهم را نیز یکی از احتمالات قوی دانسته اند. با این همه برخی از روایات معدود نیز شب نیمه شعبان را شب قدر می دانند ولی مشهور در میان اهل حدیث و دانشمندان و عموم مردم ماه رمضان می باشد.
برخی از عالمان و اهل علم و عمل برای دست یابی به احیای شب قدر که از اعمال شب قدر است تمامی سال را احیای نگه می دارند که این خود بیانگر جایگاه و ارزش شب قدر و احیا و شب زنده داری در آن است.
اهتمام عمومی مومنان برای شب زنده داری و احیای این شب و به جا آوردن اعمال مخصوصی که برای آن بیان شده است بیانگر نقش و کارکردهای متنوع و بسیار آن در زندگی بشر است. از این رو هر کسی می کوشد تا با به جاآوری اعمال شب قدر و احیای آن به آثار آن دست یابد؛ بنابراین با این که این شب به طور مشخص معلوم نیست و تفاوت ها و تغییرات ماه و دست یابی درست حتی به همان شب های چندگانه مشخص شده در روایات برای مردم فراهم نیست، با همه این مسایل برای دست یابی به تاریخ و وقت دقیق شب قدر، مومنان می کوشند به هر طریقی شده به اعمال و آثار این شب مقید باشند از این رو شب های مختلف احتمالی را به قصد دست یابی به شب قدر، احیا می کنند و به اعمال مخصوص آن شب می پردازند. مشکل در شناسایی و تعیین شب قدر افزون بر معلوم نبودن آن از نظر کلی، در تعیین شب مورد نظر در میان شب های ماه رمضان نیز می باشد؛ زیرا گردش ماه و عدم تعیین شب نخست آن به علل و عوامل مختلف، خود موجب می شود تا مشکل مصداقی نیز پدید آید و مردم ندانند که حتی شبی که احیا می کنند همان شب نوزده و یا بیست و یک و یا بیست و سه و یا بیست و هفت است و یا این که در تطبیق شب ها نیز دچار اشتباه می شوند همان گونه که درباره آغاز ماه رمضان و پایان شعبان برای آغاز وجوب روزه و یا پایان آن در آخر رمضان و اول شوال دچار مشکل می شوند و گرفتار مساله یوم الشک و وجوب روزه در آغاز و یوم الفطر و حرمت روزه می گردند. و هر ساله به شکلی این مساله مردم را دچار سرگردانی می کند. این مسایل از جمله علل و عواملی است که مردم را به احیای شب های مختلف ماه رمضان به ویژه شب های دهه سوم می کشاند و هر شبی را کسانی به احتمال و رجای شب قدر بودن احیا می گیرند و به شب زنده داری و عمل به اعمال ویژه آن به شکل فردی ویا جمعی می پردازند.
اما پرسش این است که شب قدر چه شبی است و چرا برای عالمان اهل علم و عمل و حتی عموم مردم ارزش دارد و آنان می کوشند تا به هر طریقی شده این شب را کشف و وقت آن را معلوم کنند و به شب زنده داری و احیای آن شب با اعمال ویژه و مخصوص آن اقدام کنند؟
مفهوم شناسی لیله القدر
لیله القدر اصطلاحی قرآنی برای بیان مفهومی خاص است. سوره قدر یکی از سوره هایی است که به طور اختصاصی برای بیان جایگاه و ارزش آن نازل شده است و این خود بیانگر ارزش و جایگاه خاص این شب از نظر خداوند و قرآن است.
تأکید بر این شب و اهتمام ویژه خداوندی با نزول سوره ای خاص، خود تأکیدی بر لزوم اهتمام و توجه ویژه مؤمنان به این شب است تا با احترام و تکریم آن بتوانند از فواید و آثار آن بهره مند گردند. خداوند در این سوره بیان می داردکه در این شب، قرآن و یا حضرت ختمی مرتبت از مقام خاص خویش اجلال نزول کرده و به زمین وارد شده و زمین را برکت داده است. از این رو شب قدر را به سبب نزول منبع هدایتی بشر به سوی کمال مطلق می بایست پاس داشت و تکریم و تعظیم نمود؛ زیرا تکریم و تعظیم آن در حقیقت برکت یابی از راه این تکریم و ارزش گذاری به خود می باشد.
از سوی دیگر قرآن در همین سوره بیان می کند که شب قدر، نه تنها به این سبب از هزار ماه برتر و با ارزش تر است بلکه می بایست به علتی دیگر نیز پاس داشته شود زیرا در این شب تنها این اتفاق های بزرگ نیافتاده و این گونه نیست که تکریم و پاسداشت آن به سبب واقعه تاریخی صرف بوده باشد همانند پاسداشت و تکریم ایام الله رهایی موسی(ع) و بنی اسرائیل از فرعون و سپاه او و دست یابی به آزادی و یا نزول مائده آسمانی بر حضرت عیسی(ع) و حواریون که امری تاریخی است و خداوند از مؤمنان خواسته است که به سبب این برکات ویژه و عنایات خاص این روزها را پاس داشته و تکریم و تعظیم نمایند؛ بلکه شب قدر دارای جایگاه و ارزش های دیگری است که باید مورد تکریم و تعظیم قرار گیرد.
اگر بخواهیم برای این ویژگی شب قدر نمونه و مثالی بیان کنیم باید به شب تولد شخص و یا شب های میمون و مبارک دیگری چون شب ازدواج و یا مانند آن اشاره کرد که شخص به سبب این امور که در زندگی اش تأثیرات شگرف و مهمی به جا گذاشته مورد تکریم و تعظیم قرار می گیرد و جشن ها و برنامه های ویژه ای برای آن انجام می شود.
شب قدر، شب تحول و دگرگونی اساسی
شب قدر در زندگی هر کسی از چنین جایگاهی برخوردار است و موجبات تحول و تغییر اساسی در زندگی بشر می شود؛ زیرا خداوند در سوره قدر و دخان و آیات دیگر بیان می دارد که در این شب قدر است که با نزول فرشتگان و تعیین قدر و سرنوشت هر کسی وضعیت دست کم یک ساله وی مشخص و مقدر می گردد.
از این رو این شب از جایگاه خاص و اهتمامی ویژه از سوی خدا و مؤمنان برخوردار می شود. بنابراین نمی توان شب قدر را شبی عادی هم چون شب های دیگر دانست.
برای شناخت این شب لازم است با اشاره به آیات و روایات از چرایی و چگونگی تقدیر و نقش آن در زندگی سخن گفت و ابهاماتی را که در مسأله وجود دارد درحد امکان برطرف نمود.
در ادبیات عربی شب در برابر روز قرار می گیرد و به عنوان اموری متضاد در جهان مادی مورد توجه است.
معناشناسی دو واژه شب و روز
البته برای هر یک از دو واژه شب و روز معانی دیگری در قرآن بیان شده که از آن جمله می توان درباره روز به معانی دیگر اشاره کرد. یوم واژه ای عربی است به معنای روز که پس از طلوع خورشید از شرق تحقق می یابد و تاریکی شب از منطقه ای برطرف می شود، همچنین برای بروز و ظهور امری و هم چنین قیامت و رستاخیز به کار رفته است. راغب اصفهانی و دیگران درباره روزی که در برابر شب قرار می گیرد این معنا را بیان می کنند که روز زمانی است که از طلوع خورشید آغاز و به غروب آن ختم می شود. البته در قرآن و ادبیات عربی برای بیان این معنا از روز واژگانی دیگر نیز چون ضحی، نهار و ضیاء نیز به کار می رود. اما واژه یوم دارای معانی پیش گفته ای است که بیانگر این می باشد که یوم در کاربردهای اصلی خود مشروط به وجود معنای خاص از ظهور و بروز است. به این معنا که بروز و ظهور در آن نقش اساسی دارد. از این رو قیامت و رستاخیز را یوم دانسته اند که روز بروز و ظهور سرائر و نهان هاست. این معنا را قرآن به صراحت در قالب «یوم تبلی السرائر» بیان داشته است.
الیوم در کاربردهای قرآن در بسیاری از موارد به معنای روز رستاخیز است؛ زیرا در این روز است که ظهور و بروز واقعی و کامل هر چیز تحقق می یابد.
در برابر واژه یوم لیل و لیله نیز کاربردهای چندی پیدا می کند که از آن جمله نهان و جمع شدن هر آن چیزی است که آشکار و پیداست. در فرهنگ اسلامی و عرفانی شب و لیل از جایگاه ویژه و مهمی برخوردار می باشد. از جمله شب به عنوان زمان امنیت (سبا آیه 15 و 18 و طه آیه 77) معراج ربانی (اسراء آیه 1) زمان استراحت و آرامش (روم آیه 23 و نبا آیه 23) زمان قبض روح و مرگ موقت و پرواز در فضای فرامادی و بهره مندی از مواهب دیگر هستی (انعام آیه 6) و دست یابی به مقام محمود و قرآن الفجر (سجده آیه 16 و مزمل آیه 20 مزمل آیه 6 و ده ها آیه دیگر) مطرح شده است.
شب به عنوان آیت بزرگ خداوند و نشانه ای از قدرت و عظمت او در جایگاه ارزشی والا قرار گرفته به طوری که بارها از سوی خداوند در آیات قرآن بدان سوگند یاد شده و از شب های دهگانه به عظمت تجلیل شده است که به نظر می رسد شب های دهه آخر ماه رمضان یعنی شب های قدر باشد. (فجر آیه 1 و 2) البته علامه طباطبایی به پیروی از زمخشری در کشاف (ج 4 ص 746) این شب ها را بر شب های ده گانه اول ذی الحجه که شب عید قربان در آن قرار دارد تطبیق داده است که آن نیز می تواند درست باشد (المیزان ج 20 ص 279) چنان که می تواند اشاره به شب های دهه نخست محرم باشد که برخی بدان اشاره می کنند.
انسان در شب به سبب وجود آرامش در آن می تواند به امور و مقاماتی دست یابد که در روز امکان آن به سبب (سبحا طویلا) شدنی نیست؛ زیرا (قول ثقیل) و مقامات و دانش های بلند و سنگین در زمان شب بر جان ها فرود می آید و دل ها به علوم و مراتبی دست می یابد که هرگز در هیاهوی روز شدنی و قابل تصور نیست.
قضا و قدر
چنان که گفته شد اصطلاح ترکیبی لیله القدر دارای دو بخش است که یکی از آن ها واژه لیله است که در قرآن می تواند کاربردهای مختلف و متعددی داشته باشد؛ بر این اساس با توجه به این که همواره این واژه در برابر یوم و نهار و ضحی (روز) قرار می گیرد با توجه به اصل «تعرف الاشیاء باضدادها» با شناخت روز و معانی و کاربردهای آن می توان به معانی شب و لیل نیز دست یافت. از این رو می توان گفت که شب به معنای نهان و جمع و تاریکی و فاصله زمانی از غروب تا طلوع خورشید می باشد.
در کاربردهای عرفان اسلامی و فرهنگ دینی چنان که بیان شد شب از جایگاه خاصی برای ارتباطات معنوی و دست یابی به مقامات عالی کمالی برخوردار می باشد و نقش آن در تعالی و کمالات چنان است که شب زنده داری به عنوان ماموریت اصلی و واجب پیامبران و رهروان صدیق و پاک آنان مطرح شده است.
پیامبر(ص) مامور می شود تا یک سوم یا نصف و یا دو سوم را به شب زنده داری و عبادت مشغول شود؛ زیرا روز چنین استعدادی برای دریافت کمالات ندارد. روز تنها زمان بروز و ظهور آن چه در شب بدست آمده، می باشد و کسی که در شب چیزی به دست آورد در روز آن را آشکار می سازد؛ زیرا روز در هر حال زمان بروز و ظهور چیزهای نهان است.
اما واژه قدر که در این ترکیب به کار رفته، در برابر قضا قرار می گیرد. قضا در کاربردهای قرآنی نیز دارای معانی چندی است که وجه مشترک همه آن ها انجام قطعی است. از این رو قاضی را قاضی می خوانند که حکم قطعی را صادر کرده و فصل الخطاب می باشد.
در آیات قرآنی قضا به معنای حکم قطعی و انجام یقینی و قطعی کاری به کار رفته است. از آن جمله می توان به آیه 117 سوره بقره در خصوص مسئله تحقق هر چیزی به اراده و قول «کن» الهی اشاره کرد. آیات 200 و 210 سوره بقره و نیز 47 سوره آل عمران و 65 و 103 سوره نساء و آیات بسیاری دیگر همین معنا را به عنوان مفهوم قضا بیان می کنند.
قدر به معنای اندازه، ارزش (زمر آیه 67)، بها، میزان و توان و قدرت به کار رفته است.
(یونس. 5- رعد17.- رعد26. و دهها آیه دیگر)
در کاربردهای فرهنگ اسلامی قرآنی هرگاه سخن از قضا می شود به معنای انجام قطعی امری است که به سخن عامیانه بی برو برگرد است و امکان این نیست که امری قضایی تحقق نیابد. از این رو قضای الهی به معنای تحقق قطعی و یقینی چیزی است.
اما قدر به معنایی به کار می رود که در آن حکم کلی مشخص شده ولی هنوز به مقام قطع و اجرا نرسیده است.بنابراین قدر را در اصطلاح کلامی به معنای حکم کلی دانسته اند که البته دارای ویژگی هایی چون اندازه و تعیین و مشخص شدن می باشد و قضا به معنای حکم قطعی همان حکم کلی است که می بایست در خارج تحقق یابد.
خداوند در آیه 21 سوره حجر درباره روزی می فرماید: و ان من شیء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم؛ خزائن هر چیزی در نزد ماست و ما در مقام تنزیل و فرود تدریجی، آن را به اندازه معلوم و مشخصی می فرستیم.
بنابراین برای هر چیزی از پیش، اندازه ای مشخص می شود و آن چیز به شکل قضایی به تدریج فرو فرستاده می شود. این گونه نیست که امری بی اندازه مشخص از پیش تعیین شده قضایی شود و تحقق یابد.
در آیه 22 سوره حدید می فرماید: ما اصاب من مصیبه فی الارض و لا فی أنفسکم الا فی کتاب من قبل ان نبراها ان ذلک علی الله یسیر؛ آن چه به عنوان قضای حتمی و قطعی در جهان و آفاق تحقق می یابد و یا به عنوان رخداد بر سر آدم می آید از پیش در کتابی نوشته شده و اندازه آن مشخص و معلوم شده است و پس از تصویب و اندازه گیری است که فرود می آید و تحقق خارجی پیدا می کند و این مسئله بر خداوند سخت نیست بلکه بسیار آسان است.
به این معنا که خداوند همان گونه که به کلیات هر چیزی علم و دانش دارد بر جزئیات آن نیز آگاه می باشد و این مسئله موجب می شود تا هیچ امری بر او پوشیده نباشد و هر چیز از خرد و کلان پیش از این در کتاب مبین الهی (از رطب و یابس؛ انعام آیه59) نوشته شده است و به قدرت و توانایی الهی تحقق می یابد و این گونه نیست که خداوند تنها به کلیات آگاهی و علم و قدرت دارد و در جزئیات و امور خرد و ریز دخالتی نمی کند بلکه همه چیز از خرد و کلان را می داند و برای آن برنامه ای از پیش تعیین شده دارد و این مسئله برای خداوند قادر و دانا و توانا سخت نیست بلکه امری بسیار آسان و پیش پا افتاده می باشد.
جایگاه شب قدر در تقدیر امور
با مطالب پیشین می توان به این نتیجه رسید که شب قدر شب تقدیر و سرنوشت است و شبی است که وضعیت امور جهان و انسان رقم می خورد و هر آن چیزی که در طول یک سال می بایست به انسان داده شود مشخص ومعلوم می شود.اگر بخواهیم همانندی برای شب قدر بیان کنیم می توان به انزال دفعی قرآن اشاره کرد که به طور کلی در شبی خاص بر جان پیامبر نازل شده است: اناانزلناه (القرآن) فی لیله القدر؛ ما قرآن را به شکل کلی در شب قدر فرو فرستادیم.
آیه 185 سوره بقره در تفسیر این آیه می فرماید که این شب در ماه رمضان بوده است: «ماه رمضانی که در آن قرآن به شکل دفعی فرو فرستاده شده تا هدایت برای مردم و دلیل و برهانی از هدایت خداوندی باشد و فرقان و جداساز اموری که در آن حق و باطل در هم آمیخته شود.»
کتاب مبین همان کتابی است که هر تر و خشکی در آن به شکل قدر نگاشته شده است (انعام آیه 59) چنان که آیات 2تا 5 سوره دخان بیان می کنند که به شکل انزال دفعی بر قلب پیامبر(ص) وارد شده و آن حضرت از همه هستی و وقایع و رخدادهای ریز و درشت آن به اذن الهی آگاه شد.
به سخن دیگر آن چه در لیله القدر نازل شده شاید کتابی مکنون باشد که جز پاکان «لایمسه الا المطهرون» از آن آگاه نیستند که از جمله آنها حضرت(ص) و امامان معصوم(ع) می باشند. این کتاب غیر از کتاب قرآن و یا در بردارنده آن می باشد. به این معنا که کتاب مبینی که بر پیامبر(ص) در شب قدر به شکل دفعی نزول یافته کتابی بزرگ تر و در بردارنده تر از قرآن است که قرآن، بخشی از آن کتاب می باشد.
چنین کتابی است که در شبی مبارک به شکل دفعی نازل شده، از طرفی آیات سوره قدر به شکل تتنزل بیان می کند که کتاب مبین در شب های قدر بر معصوم(ع) انزال می یابد؛ زیرا هر تنزلی نیازمند کسی است که به سوی او نزول انجام شود و این جا همان معصوم(ع) است که محل نزول فرشتگانی است که کتاب مبین را می آورند که در آن همه چیز نوشته شده است. به سخن دیگر، کتاب مبین به سبب دربردارندگی امور کلی و جزیی هستی که به شکل قدر می باشد بر معصوم و انسان کامل فرو فرستاده می شود و این مطلبی است که آیات مختلف آن را تبیین و روشن می کنند. (دخان. 1تا 4)
در حقیقت در این شب قدر است که هر چیزی با توجه به حکمت (اهداف کلی و مقاصد از پیش تعیین شده) جدا می شود و وضعیت هر چیزی معلوم می گردد و خداوند آن را به شکل دفعی در آن شب مبارک فرو می فرستد و در اختیار معصوم و انسان کامل قرارمی دهد تا معصوم(ع) مردم را انذار کند و وضعیت آنان را توضیح و تشریح کند تا در طول سال برخی را که ضرر و زیان دارد با اعمال نیک و دعا دفع و امور خیر را جلب و جذب کنند.
از این رو گفته شده آن چه در شب قدر تعیین می شود و انزال دفعی می یابد در هر شبی دوباره تعیین تکلیف می گردد و کسانی که با شب زنده داری و اعمال شب و قرآن خواندن و عبادت و استغفار زندگی می کنند آثار بد را می زدایند و اجازه نمی دهند تا به شکل قضای حتم و قطعی در آید و امور خیر را به سوی خویش جذب می کنند. اما کسانی که در طول شب های سال این گونه عمل نمی کنند گرفتار قضای حتمی و قطعی می گردند.
دوستان عزیزمهدی یاور امروز می خواهم برای شما عزیزان نامه ای از امام موسی صدر با عنوان نامه ای برای زندگی رابرای شما عزیزان مهدی یاورمنتشر نمایم ان شااله راهگشای زندگیتان باشد.
بسم الله الرّحمن الرّحیم
امیر المومنین علی (ع) :
همانا دل هر مردی از ایشان (یاوران مهدی علیه السلام) از پاره های فولاد محکم تر و استوار تر است . اگر بر کوه ها بگذرند ، «از هیبت و صلابتشان» کوه ها در هم فرو ریزند . «در پیکار با دشمنان دین » دست از شمشیرهای خود برندارند تا آن که خداوند عزتمند و پر جلال راضی شود.
Amir Al-Momeneen(peace be upon him):
Most surely heart of each man of them(Mahdis companions)is more firm and stronger than scraps of iron,if they cross mountains they will collapse them(because of their majesty and awe).(In fighting with the enemies of religion)they do not leave off swords until the glorious God is satisfied.
قسم به صبر وصفاشان
استواری و صلابت یاوران مهدی علیه السلام ، رهاورد ایمان و یقین قلبی ایشان است . ایشان به عمق معرفت خداوند بار یافته اند و در دل هایشان ذره ای شک درباره ی خداوند متعال راه ندارد . از همین روست که قلوب نورانی شان از پاره ای فولاد نیز محکم تر و استوار گشته است . همت ، استقامت ، هیبت و صلایت بی نظیر یاوران مهدی علیه السلام نتیجه ی بندگی و عبودیت حقیقی ایشان است . خداوند متعال به چنین بندگان خالص خویش چنان هیبت و صلابتی عطا می کند که نزدیک است کوه های برافراشته نیز در پیشگاه همتشان در هم فرو ریزند ، و چنان همت و استقامتی بدیشان عطا می فرماید که جز به رضایت خداوند آرام و قرار نمی یابند و دست از شمشیرهای خود بر نمی دارند تا آن که مطمئن شوند خداوند پرعزت و جلال از مجاهدت ایشان و یاری رسانی شان به امام زمان علیه السلام راضی و خوشنود گشته است.
شب از حضیض نهان سوی اوج می آیند
چو وقت وقت رسد ، فوج فوج می آیند
قسم به صبروصفاشان به رایشان سوگند
به هیمه ی نفس اسبهاشان سوگند
که گرد ظلمت شب را به باره می شویند
به خون تازه زمین را دوباره می شویند
علی معلم
منبع:کتاب سالنامه ی به سوی ظهور