ابعاد نگاه امام خمینی(ره) به مهدویت(ره) (قسمت دوم)
عدالت اجتماعی
مسئله چهارم بحث عدالت اجتماعی، سیاسی، اقتصادی در باب اصل حکومت و مشروعیت است.
امام مسأله مشروعیت ولایت فقیه را به مشروعیت ولایت معصوم گره می زند. یعنی امامت را به نبوت متصل می کند و یکی از اصلی ترین ادله ولایت در عصر غیبت بحث حجت و اعتبار ولایت فقیه از طریق نیابت عامه حضرت تأمین شده است و البته دلایل دیگر نیز هست و این به تنهایی نیست چرا که برخی آمدند و اشکال نقلی و حدیثی به "الرّاد علیهم کالرّاد علینا" و...
با توجه به علم رجال در صورتی که لازم باشد می توان پایه حدیثی را زد که مثلاً برخی می آیند و کل ادله نقلی که درباب حدیث فوق است، بیان می کنند و در هرکدام از ادله اشکال وارد می آورند و می گویند نیابت نیست. ولایت نیست پس تشکیل حکومت اسلامی متنفی می شود. یعنی با استفاده از چنین کاری یک پروژه بزرگی را به هوا ببریم. تنها دلیل برای این مسئله امام(ره) نیست. امام(ره) می گوید اگر ما هیچ دلیل نقلی نیز نداشته باشیم، عقل کافی است برای اینکه در عصر غیبت خداوند متعال شریعت و امت را به امان خود رها نکرده است و این احکام برای اصلاح جامعه آمده است و این احکام اجرا نمی گردد جز با وجود فقیه و نائب عام.
و امام(ره) درجایی تببین می کند که این مورد بدیهی است. برخی می گویند اینکه عصر غیبت است بدیهی است؟ یا اینکه فقیه نائب عام است بدیهی است؟ هیچ کدام از این ها. اصلاً بحث بداهت این جا مطرح نیست و امام(ره) وقتی مسئله بداهت را مطرح کند به این معنی است که اسلام احکام جاودانه دارد:
1- اگر این موارد را پذیرفتم
2- این ها باید در عصر غیبت اجرا گردد
3- برای اجرای این ها حضور یک دین شناس و فقیه لازم است.
و اگر این ها را پذیرفتم این حکم بدیهی عقل است که فقیه جامع شرایط در عصر غیبت ولایت دارد. در آن جا امام(ره) فقط به مسئله نیابت عام از طرف حضرت اشاره نکرده است، ولایت هم که می گویند منظور هم ولایت باطنی و معنوی است که جوهر آن بر تقواست و هم ولایت شرعی و قانونی و فقهی، سیاسی، چون اصلاً ولایت سیاسی را بدون ولایت معنوی قبول نداریم و این یکی از افتخارات شیعه است که می گوید هیچ ولایت فقهی و اجتماعی را نمی پذیریم مگر آنکه شرط آن عدالت است و از این موضوع نباید پایین آمد مگر اینکه مضطر شویم. حتی فلاسفه شیعه مثل فارابی در این مسئله حساس بوده اند.
در جلسه ای در مسکو از بنده خواستند که در مورد فلسفه سیاسی شیعه صحبت کنم در جمع شرق شناسان. من بخشی را در مورد کلامی و بخشی را فقهی و بخشی را سیاسی گفتم و از جمله به مسئله انتظار اشاره کردم و گفتم یک بخش از پروژه سیاسی شیعه مربوط به مسئله انتظار و عدالت جهانی می گردد.
این ها شرق شناسان شناخته شده در اسلام شناسی در دوره کمونیست ها بودند و جالب این بود که در آن جلسه هیچ کدام حاضر نشدند از کمونیست دفاع کنند که یا بی تفاوت و لا أدری بودند یا از غرب دفاع می کردند و نسبت به ایران و انقلاب اسلامی حساس و علاقه مند بودند.
من پروژه انتظار را برای ایشان گفتم و سپس بیان کردم اگر ادبیات مذهبی خودمان را کنار بگذاریم و شما بخواهید خوب متوجه شوید شیعه می گوید تمام حکومت هایی که در عالم سروکار می آیند چون خطاپذیرند و مصونیت ندارند، به یک معنا همگی نامشروع هستند. البته ما با برخی مدارا و تقّیه می کنیم و برخی را که می توانیم باید سرنگون سازیم.
نگاه صفر و یکی به حکومت شیعه در دوران غیبت
البته یک دیدگاه انتظار در شیعه داشته ایم که می گوید صفر یا صد که یعنی می گویند یا امام(ره) زمان یا هیچ. یا حکومت اسلام بیاید وگرنه اگر حکومت ظلم و فساد هم بیاید، فرق نمی کند. امام(ره) گفت ما صد در صدی نیستیم چرا که معصوم نیستیم و هر چه بتوانیم به پیش می رویم و هر چه نتوانستیم تکلیفی نداریم.
در مسکو گفتم یک عدالت جهانی و یک رژیم حقوقی، اخلاقی، اقتصادی واحد در کل جهان. یعنی آن جهانی سازی که ما منتظر آن هستیم، در همه جا برابری یا قطع نظر از جنس و نژاد خواهد بود و شکاف های طبقاتی نیز از بین می رود. آنها گفتند اینکه همان مارکسیم است فقط خدایی بالای سر آن است؟ گفتم اولاً این نیست چرا که آن خدا مانند یک کلاه نیست که بر سرجامعه باشد بلکه یک سیستم حقوقی و اقتصادی باخداست ولو اینکه مکانیزم شباهتی ظاهری داشته باشند.
گفتم شما باید این ایده را ثابت کنید که این ایده را مذهب از مارکسیسم برداشته یا مارکسیم ها از مذهب گرفته اند. گفتم اسلام از لحاظ زمانی و تاریخی سابق بر شماست و شیعه نیز چندین قرن سابق از شماست. بنابراین شیعه نمی توانسته این را از شما گرفته باشد ما در روایات داریم که در زمان امام زمان، مؤمن در جیب برادرش دست می کند و نیازی که دارد، بر می دارد. او نیز به وی نمی گوید چرا دست در جیب من می کنی؟ یعنی برداری و اخوت ایمانی در حدی است که این گونه اتفاق می افتد البته نمی خواهم بگویم که مالکیت خصوصی نیست بلکه حتماً هست. برابری طبقاتی صد در صدی و جامعه بی طبقه نیست. جامعه طبقه دار به معنای فاصله های طبقاتی نیز نیست بلکه برادری و برابری و اخوت ایمانی است. مارکسیسم براساس اخوت ایمانی قابل ترویج نیست و آن برابری که مارکسیسم از آن صحبت می کرد، اصلاً قابل تحقق نیست.
اشکال دیگری که آن ها می گویند این است که شما به نام اتوپیای عدالت که عدالت روزی خواهد آمد، امروز به هر کاری مجوز می دهید که ما برای آن عدالت کار می کنیم و گفت این اشکال را چگونه جواب می دهید؟
گفتم شما می گویید ممکن است از نام عدالت در تاریخ سوءاستفاه گردد گفتم: این را قبول دارم و این احتمال هست اما چه نتیجه ای می خواهی بگیری؟ آیا می خواهی بگویی چون از نام عدالت سوءاستفاده شده است پس باید عدالت را کنار بگذاریم. از کدام ارزش که در طول تاریخ از آن سوءاستفاده نشده باشد و مگر از علم و آزادی و اخلاق سوءاستفاده نشده است؟
راه درست آن این است که بیایید و تعریف درست عدالت را بگویید که تعریف مهدوی از عدالت با تعریف کمونیستی از عدالت، تعریف مهدوی از آزادی و تعریف لیبرالیستی از ازادی و حقوق بشر را بگوئید و فرق این ها را معلوم کنید. همچنین ما که نگفته ایم به همه آن می توانیم عمل کنیم. بلکه عقیده داریم تا ایشان نیایند به طور صد در صد نمی توانیم به آن عمل کنیم.
آن روایتی نیز که می گوید هر پرچمی قبل از حضرت بالا رود باطل و محکوم به شکست است. اگر سند این روایت درست هم باشد روایت خوبی است و امام(ره) در صحبت خود می گوید که ما این روایت را قبول داریم و هیچ کس نمی تواند پرچم مهدویت را قبل از حضرت مهدی (عج) بلند کند.
یعنی هر کس قبل از ایشان ادعای مهدوی و ادعای عدل مطلق جهانی کند، حرف بی ربطی زده است امانه یه این معنا که هیچ کس نباید اصلاً پرچم عدالت و مبارزه را بالا ببرد و این حرف اصلاًمعنا ندارد.
هیچ عصری خالی از جحت خدا نیست ولو غائب باشد. حضور لزوماً به معنای ظهور نیست و با همین اصل تداوم امامت را ثابت کردیم. در عین حال روح تسلیم شدن در برابر همه حکومت های جور و فساد و اعتراض به وضع موجود و زیرسؤال بردن مشروعیت تمام حکومت های فاسد در تاریخ حفظ آمادگی برای انقلاب جهانی متوجه دائم به ضرورت عدل جهانی و اخلاق جهانی و وحدت و برابری جهانی که در حدیث داریم که امنیت و روفاه در سراسر جهان برای تمام بشریت است. اما توأم با اخلاق و معنویت ونه تنها رفاه مادی که بگوییم همه نان و مسکن داشته باشند و این موضوع را نباید دست کم بگیریم.
امام خطاب به کسانی که توجیه مذهبی به نفع بی عدالتی می کردند، می گفتند یک عده آخوندهای مزدور حکومتی و درباری و دین به دنیا بفروش اند و یک عده هم عافیت طلبان ترسویی که برای فرار از جهاد و شهادت کلاه شرعی درست می کردند و دینداری بی خطری می خواستند. مثلا قرآن بیان می کند فردی به پیامبر گفت من به جنگ با رومیان نمی آیم چراکه آنجا دختران زیبارویی هستند و من می ترسم چشمم به این ها بخورد و گناه کنم و اگر می شود ما را معاف شرعی بفرمائید که من نیایم. ما اصلاً چنین مجاهد رزمنده ای نمی خواهیم.
ایشان گفتند عده ای پشت امام زمان و انتظار فرج مخفی شده اند برای اینکه به وظیفه شان عمل نکنند. عده ای دیگر عوام فریب بودند و به نام حضرت، به کام خودشان دکان بازکردند. اما عده ای بودند که افراد پاک سالم بودند که سوءبرداشت داشتند.
بدون ادعای مهدویت جهاد برای اصلاح و عدالت خواهی عین اسلام خواهی و تقواست و این را نباید ضد محکمات اسلامی توجیه کرد که این خلاف ضرورت قرآن است که هیچ کس قیام به قسط و نهی از منکر و اقامه حدود تا عصر ظهور نکند و گناه و فساد تا عصر ظهور ترویج گردد.
بعد می گوید پس نماز را بگذارید در زمان معصوم جداً آن نماز حقیقی است. ایشان می گویند پس چرا نماز را تا ظهور امام(ره) زمان معطل نمی گذارید؟
می گوید مگر احکام اجتماعی اسلام مربوط به همان 15،10 سال حکومت پیامبر و علی بود؟ آیا بقیه عمر بشر تعطیل است؟ بعد جایی می گویند نتیجه این منطق فاسد این می شود که دعا برای فرج آقا مساوی می شود با دعا برای امریکا وصهیونیسم! با این استدلال که تا دنیا پر از ظلم و جور نشود، آقا نخواهند آمد. مگر نگفته اند وقتی که می آید یملا الرض عدلاً و قسطاً کما ملئت ظلماً و جوراً؟ پس اول باید “مُلئت ظلماً و جوراً” تحقق یابد تا بعد حضرت بیاید. پس کمک کنیم دنیا پر از ظلم و جور شود یا سکوت کنیم تا پر از ظلم و جور شود.
بعد امام(ره) تشریح می کنند که این اسلام آمریکائی است که ستم را تطهیر و تمدید و توجیه می کند و عدالتخواهان را متهم می کند. واقعاً این مذهب تریاک توده ها است. مثل مسیحیت که امام(ره) به مسیحیت اشاره می کند و می گوید این تزریق استعمار و استبداد به علماء دین و متدینین بود که شما هم مثل مسیحی ها قدرت را به قیصر و ظلمه عالم بسپارید تا مستضعفین را غارت کنند. ریشه اخلاق و تقوا را بزنند شما بروید مسجد و برای فرج دعا کنید. چون مبارزه با ظلم خلاف انتظار می باشد انتظار عدالت به معنی تأیید ظلم می شود.
معنای عدالت در دوران ظهور
برخی فکر کرده اند که حضرت که می آید کار او تقسیم نان و روغن و مسکن بین مردم است. امام می گوید بعضی به ظاهر متدین با توجیهات مذهبی در برابر ایشان می ایستند و به خاطر منافع و خودخواهی حتی ایشان را طبق برخی از احادیث تکفیر می کنند.
البته در زمان ایشان ظلم ها و خطاهای شخصی به طور کامل منتفی نمی گردد یعنی انسان معصوم نمی گردد و انسان ها مختار و مسئول می مانند اما برای عدالت واقعی جهانی که سابقه در تاریخ نداشته هیچ کس حتی انبیاء پیشین این نقش را که ایشان دارند نداشته است ایشان ذخیره خداوند است برای این واقعه درست عدالت هم به معنای رفاه مادی و اقتصادی که مردم عادی فقط همین را می فهمند فقط برای این نیست بالاتر از این حرف هاست، عدالت در تمام مراحل انسانیتش ظلم روحی و معنوی هم باید هلاک شود، انحرافات روحی وعلمی هم اصلاح می گردد.
صحبت از اصلاح و تربیت بشر است تمام بشرند یک ملت خاص، صحبت از اعتدال جهانی و بشری است و قانون اسلام و اخلاق اسلام در همه جا حاکم می شود و ریشه فریب و دروغ را می زنند که غایب بعثت همه انبیاء بود و موانع توفیق کامل اولیاء می شود. ایشان عقاید را اخلاق را هم اصلاح می کنند . غیر از توزیع قدرت و ثروت که می کنند اخلاق و عقاید را اصلاح می کنند تمام نفوسی که امروز هستند انحرافاتی دارند حتی اشخاص کامل هم انحراف دارند ایشان همه ما را اصلاح می کنند . خودمان را مهیا کنیم نمی توانیم بگوئیم او شخص اول است چون دومی در کار نیست یا بگوئیم رهبر است بزرگتر از این کلمات است.
برگرفته از سایت رجا نیوز