انتظار
حیات بخش دلی مژده خدا هستی
زلال خاطرهای بوی آشنا هستی
غروب سرد زمینم ، زمینیم،اما
تو از سلاله نوری، زما جدا هستی
بیا که با تو دلم جان تازه می گیرد
هنوز گرمی آغوش سرد ما هستی
چه سالهای غریبی گذشته بر من ودل
بیا که منتظران را تومقتداهستی
ز راه سبز غزلهای عاشقانه بیا
تو شاه بیت خدایی، گل وفا هستی
به صحن مدرسه عشق خوانده ام ای دوست
من ابتدای جنونم ،تو انتها هستی
پرنده دل من از طلوع تا به غروب
در انتظار تو پر می زند ،کجا هستی ؟
شعر از:وحید حیدری