به مناسبت ایام شهادت ششمین امام شیعیان
در باب زندگی، فضایل و ویژگیهای ششمین امام شیعیان، تاکنون کتابها و مقالات زیادی نوشته شده است، اما همیشه نوشتن درباره ایشان و دیگر ائمه، چون قطرهای است در اقیانوس بیکران فضائل آنها که آسمانیاند و راهنمای زمینیان برای آسمانی شدن.
در این نوشتار برآنیم تا به ابعاد علمی زندگی و زمانه ایشان بپردازیم و آنگاه در خاتمه به حدیثی از ایشان در باب وظایف مسلمانان در قبال یکدیگر اشاره میکنیم که البته بسیار زیباست و آموزنده.
نام پیشوای ششم شیعیان، جعفر، کنیهاش ابوعبدالله و لقبش صادق است. امام جعفر صادقع در روز هفدهم ربیعالاول سال 83 هجری در مدینه به دنیا آمد و سال 148 هجری در 65 سالگی چشم از جهان فروبست و در قبرستان معروف بقیع در جوار قبر پدر بزرگوارش، امام محمدباقرع به خاک سپرده شد.
امام جعفر صادقع سال 114 هجری به امامت رسید که دوران امامت وی، مصادف با آخرین سالهای حکومت امویان بود که در سال 132 هجری، حیات امویان پایان پذیرفت و حکومت عباسیان آغاز شد.
دوران امامت امام صادقع در اواخر حکومت امویان و اوایل حکومت عباسیان با 7 خلیفه، مصادف بود که در میان خلفای اموی میتوان به نامهای هشام بن عبدالملک، ولید بن یزید بن عبدالملک، یزید بن ولید، ابراهیم بن ولید و مروان بن محمد، مشهور به مروان حمار اشاره کرد و از میان خلفای عباسی معاصر با وی میتوان از عبدالله بن محمد، مشهور به سفاح و ابوجعفر، مشهور به منصور دوانیقی نام برد.
در اینجا باید به عصر و زمانه امام اشاره کرد که اوضاع سیاسی، اجتماعی و حتی فرهنگی دوران ایشان را ترسیم میکند. این نکته مهم است که شاید بتوان عصر امام صادقع را میان دورانهای دیگر امامان، منحصر به فرد دانست.
به عبارت دیگر شرایط اجتماعی و فرهنگی که امام در آن زندگی میکرد، متفاوت با دوران حیات دیگر ائمه بود زیرا میتوان دوران امویان را دوره تزلزل و ضعف سیاسی و فزونی قدرت عباسیان دانست که آنها دائم با یکدیگر مشغول مبارزه و کشمکش سیاسی بودند و همین مشکلات و درگیریهای سیاسی بنیامیه موجب شده بود فشار و اختناق کمتری نسبت به دوران دیگر ائمه وجود داشته باشد و حتی عباسیان نیز چون پیش از دستیابی به قدرت و حکومت، شعار حمایت از خاندان پیامبرص را سر میدادند، فشار و اختناق آنچنانی بر امامع وارد نکردند و در نتیجه، این دوران را میتوان دوران آرامش و آزادی نسبی امام و شیعیان تعبیر کرد و از این نظر است که در زمان امام صادقع، رشد و بالندگی بیشتر علم را میان مسلمانان و بویژه شیعیان شاهد هستیم.
همچنین در ارتباط با اوضاع فکری، فرهنگی و علمی دوران امامت امام صادقع نیز میتوان برجستگیهای مشهودی را نام برد که شور و شوق علمی در جامعه اسلامی آن روز، یکی از جلوههای جنبش فکری و فرهنگی عصر ایشان است.
در آن دوره، علومی همچون علم قرائت قرآن، علم تفسیر، علم حدیث، علم فقه، علم کلام، طب، فلسفه، نجوم، ریاضیات و غیره به وجود آمده بود و آنها که از قبل وجود داشت بشدت سیر صعودی خود را طی میکرد. علامه شهید مرتضی مطهریره، در سیری در سیره ائمه اطهارع به برخی از عواملی که در پیدایش جنبش علمی و فکری دوران امام صادقع نقش داشتند اشاره میکنند که از آن جمله است:
1) همزیستی مسالمتآمیز با غیرمسلمانان، بویژه همزیستی با اهل کتاب. مسلمانان با اهل کتاب برخورد علمی میکردند و همین باعث بحث و مناظره علمی میشد.
2) محیط آن روز اسلامی، محیطی کاملا مذهبی بود و مردم تحت تاثیر انگیزههای مذهبی بودند، چراکه تشویقهای پیامبر اسلامص به کسب علم و همچنین تشویقها و دعوتهای قرآن به علم و تعلم و تفکر و تعقل، عامل اساسی این نهضت و شور و شوق علمی در میان مسلمانان بود.
3) اقوام و مللی که اسلام را پذیرفته بودند، نوعا دارای سابقه فکری و علمی بودند و بعضا همچون نژاد ایرانی، مصری و سوری از مردمان مراکز تمدن آن روز به شمار میرفتند. این افراد به منظور درک عمیق تعالیم اسلام به تحقیق، جستجو و تبادل نظر میپرداختند.
4) آزادی و حریت فکر و عقیده در اسلام که البته این آزادی، ریشه در تعالیم اسلام داشت.
این عواملی که به آنها اشاره شد، نقش انکارناپذیری در پیدایی و پویایی جنبش فکری و علمی عصر ششمین پیشوای شیعیان جهان، امام صادقع داشتند.
از دیگر رخدادهای فکری دوران امامت امام صادقع میتوان به پیدایی فرق و مذاهب گوناگون اشاره کرد که متاثر از برخورد اندیشهها با یکدیگر بود. به گونهای که در اثر برخورد مسلمانان با عقاید و آرای اهل کتاب و همچنین دانشمندان یونانی شبهات و اشکالات گوناگونی به وجود آمده بود.
حتی در رابطه با علوم اسلامیای چون علم قرائت قرآن، تفسیر، حدیث و فقه اختلافنظرهایی پدید آمد که برخاسته از همین فضای فکری بود. در این فضا بود که فرقههایی همچون معتزله، جبریه، مرجئه، غلات، زنادقه، مشبهه، متصوفه، مجسمه و تناسخیه ظهور کردند.
در زمان امامصادقع علم قرائت قرآن، علم تفسیر، علم حدیث، علم فقه، علم کلام و غیره به وجود آمده بود و بشدت سیر صعودی خود را طی میکردامامع در این فضای به وجود آمده از اختلاف سیاسی میان امویان و عباسیان، دنباله نهضت علمی پدرشان، امام باقرع را گرفتند و از آمادگی اجتماعی و همچنین نیاز شدید جامعه آن روز استفاده کردند و حوزه و دانشگاه علمی وسیعی را سامان دادند و به تربیت شاگردانی چون هشام بن حکم، محمد بن مسلم، ابان بن تغلب، مفضل بن عمر و جابر بن حیان پرداختند که بنا به گفته شیخ مفید در کتاب الارشاد، بالغ بر 4هزار نفر بودهاند که البته هر یک از شاگردان ایشان هم به درجات بالایی دست یافتند؛ به گونهای که میتوان از جابر بن حیان به عنوان نمونهای از شاگردان برجسته مکتب امام صادقع نام برد که بیش از 200 عنوان کتاب در زمینههای مختلف علمی از قبیل علوم عقلی، طبیعی و شیمی(کیمیا) نگاشت و حتی پدر علم شیمی لقب گرفت.
از نکاتی که در رابطه با برخورد امام با جریانهای فکری و عقیدتی آن روز جلب توجه میکرد، این است که شاگردان مکتب ایشان منحصر در شیعیان نبود؛ بلکه پیروان دیگر ادیان و مذاهب نیز در میان شاگردان آن حضرت بودند.
از میان آنها میتوان به ابوحنیفه از پیشوایان اهل سنت (فرقه حنفی) اشاره کرد که 2 سال در نزد امامع تلمذ کرد و این 2 سال شاگردی خود در مکتب امام صادق را پایه و اساس علوم و دانش خود عنوان کرد و گفت: لولا السنتان لهلک نعمان؛ اگر آن 2 سال نبود نعمان هلاک میشد. (گفتنی است اسم ابوحنیفه، نعمان بن ثابت بوده است). در جای دیگری، ابوحنیفه، میگوید: من، دانشمندتر از جعفر بن محمد ندیدهام.
مالک، پیشوای فرقه مالکی در باب عظمت علمی امام میگوید: مدتی نزد جعفر بن محمد، رفت و آمد میکردم، او را همواره در یکی از 3 حالت دیدم: یا نماز میخواند یا روزه بود یا قرآن تلاوت میکرد و هرگز او را ندیدم که بدون وضو، حدیث نقل کند. در علم و عبادت و پرهیزگاری، برتر از جعفر بن محمد، هیچ چشمی ندیده و به قلب هیچ بشری خطور نکرده است.
از دیگر ابعاد درخشان زندگی امام صادقع میتوان به مناظرات امام با پیروان دیگر فرق و مذاهب اشاره کرد که در راستای معرفی اسلام واقعی و نیز شناسایی مبانی شیعی بود. همچنین از نکات جالب در باب امام این که ایشان در علوم طبیعی، مباحثی دارند که برای دانشمندان امروزی مایه شگفتی و تعجب است.
چنان که رساله توحید مفضل را میتوان نام برد که امام، آن را در ظرف 4روز املا کردند و مفضل بن عمر کوفی، آن را نوشتند و این رساله به نام کتاب توحید مفضل مشهور است.
در این کتاب که توسط علامه مجلسیره به فارسی ترجمه شده است، امامع بیاناتی راجع به آفرینش انسان از آغاز خلقت و نیروهای ظاهری و باطنی و صفات فطری وی و در خلقت اعضا و جوارح انسان، و آفرینش انواع حیوانات و نیز آفرینش آسمان و زمین و مباحث دیگر دارند که امام، آنها را املا فرموده و مفضل آنها را نوشته است.
نکته مهم دیگری که نباید در باب زندگی امام صادقع مغفول بماند، این است که حرکت امام، فقط در زمینههای علمی خلاصه نمیشد؛ بلکه امامع فعالیتهای سیاسی نیز داشتند.
چنان که امام، نمایندگانی را به منظور تبلیغ امامت به مناطق مختلف میفرستادند و مواردی از این قبیل. همچنین تقابل فقه جعفری با فقه فقیهان عصر امام نیز از موضوعات بسیار مهمی است که جای پرداختن بسیار دارد و در این مجال، فرصت آن نیست؛ چراکه خود بحث مفصلی را میطلبد.
در خاتمه این نوشتار به حدیثی که از امام صادقع در رابطه با وظایف مسلمان نسبت به مسلمان دیگر که در کتاب شریف وسائل الشیعه، ج 8، ص 550 نقل شده است میپردازیم و آن را ذکر میکنیم؛ به آن امید که فرمایشات حکیمانه این امام عزیز چراغ راه همه مسلمانان واقع شود.
امام صادقع در حدیثی به شرح مجموعهای از وظایف مسلمان نسبت به مسلمان دیگر پرداخته است و میفرماید: «هر مسلمان بر گردن برادرش، 30 حق دارد که برادر وی نمیتواند از آنها رها شود، مگر آن که آنها را ادا کند یا آن که آن مسلمان، وی را عفو نماید (و این حق را نادیده بگیرد) و انحراف و اشتباه او را ببخشد. در موقع ناراحتی به او مهربانی کند و اسرار او را بپوشاند (جایی بازگو نکند).
از اشتباهات او چشمپوشی کند و عذرخواهی او را بپذیرد، هنگامی که از او غیبتی میشود آن را رد کند، مرتبا او را نصیحت کند و نقایص او را اصلاح نماید و افشا نکند، نزد مردم، حافظ او باشد و از او بدگویی نکند، بیمارش را عیادت کند، به تشییع جنازهاش برود، دعوتش را اجابت کند، هدیهاش را بپذیرد و در مقابل هدیه و صلهاش به او هدیه بدهد، در مقابل کمک او از وی تشکر کند، به نیکی بدو یاری برساند، ناموس او را حفظ نماید، حاجت او را برآورد، درخواستش را بپذیرد و... گمشده او را به دستش برساند، پاسخ سلامش را بدهد، سخنش را با او نیکو و زیبا گرداند، در مقابل انعام او نیکی کند، قسم او را تصدیق کند، با دوست او دوستی کند و دشمنی نکند، به او چه ظالم باشد و چه مظلوم، یاری کند، اما یاریاش در مواقع ظالم بودن به این است که او را از ظلمش بازگرداند و در موقع مظلوم بودن به این است که او را در گرفتن حق خود یاری دهد و به دشمن تسلیم نکند. او را خوار و ذلیل نکند، هر نیکی که برای خود دوست دارد برای وی نیز دوست بدارد و آنچه برای خود ناپسند میشمارد برای او نیز ناپسند شمارد».