سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درس و فراگیری دانش، مایه باروریشناخت است . [امام صادق علیه السلام]
مهدی یاوران
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» گفتار منتشرنشده از سخنان دکتر حسن رحیم پور ازغدی، نگاه امام خمی

ابعاد نگاه امام خمینی(ره) به مهدویت (قسمت اول)

 

 

 آنچه می خوانید گزیده ای از سخنان دکتر حسن رحیم پور ازغدی است که در همایش مرکز دانشجویی مطالعات راهبردی مهدویت در دانشگاه امام صادق(ع) مطرح شده است. وی در این گفتار منتشرنشده، نگاه امام خمینی(ره) به مسئله مهدویت و عدالت جهانی را در چهار محور تحلیل می نمایدکه تقدیم تمامی دوستان مهدی یاور میشودکه به شرح ذیل می باشد: 

ابعاد نگاه امام(ره) به مهدویت

 

اگر جوهر مسئله مهدویت را "عدالت دینی جهانی" بدانیم، از منظر امام خمینی(ره) 4 بحث قابل طرح است. در واقع دیدگاه یا طرز بیان ایشان را که بمعنی الاخص به مهدویت مرتبط باشد اینگونه قابل تقسیم بندی است.

 

1- عدالت اخلاقی

 

2- عدل الهی و عدالت کیهانی

 

3- عدالت فقهی

 

4- عدالت اجتماعی

 

توجه امام(ره) به حضرت حجت (عج)

 

با چند عبارت از امام(ره) که نشان دهنده نگاهشان به مهدویت است شروع می کنم.

 

بارها -از جمله در جلسه ای که ایشان در حضور روحانیت و بچه های سپاه بودند- فرمودند: "حضرت به شما علاقه دارند. کاری نکنید که نامه اعمال شما را که می برند، ایشان اذیت شوند که چرا روحانی ما، پاسدار ما این طور است ، اعمالتان را تعدیل کنید" یعنی می گوید طوری رفتار کنید که هر هفته نمره بگیرید. همچنین اینکه "با مردم خوب و برادر باشید نباید مردم از شما بترسند، باید مردم دوستتان بدارند" و اینکه "نمی شود بگوئیم جمهوری اسلامی و جهاتش غیر اسلامی باشد، دادگستری آن، پلیس آن، پاسدار آن، وزارت خانه آن" و نیز اینکه ما "در شکست و پیروزی مسئولیم و فرقی برای ما نمی کند."

 

اینکه تنها باشید یا با جمع، مسئولید: "ان تقوموا للّه مَثنی و فُردی" و ایشان در همان دورانی که اوایل نهضت بود و معلوم نبود اصلاً نهضت می ماند یا نمی ماند می گفتند: "من امیدوارم این انقلاب جهانی شود و مقدمه ظهور شود برای همه مستضعفین جهان و خواهد شد ان شاء الله" و ما اکنون چیزی را که امام(ره) حدود 20 سال پیش بینی می کرد، می بینیم.

 

عدالت اخلاقی

 

اما درباره محور اول؛ مسئله مهمی که در طرز مواجهه با مسائل معنوی مثل مسئله مهدویت برای امام(ره) مهم بود، خلوص بود.

 

در این دوران اگر قرار بود کسی ادعا کند، شایسته تر از ایشان نبود که ادعای ارتباط با حضرت را بکند، ولی ایشان چنین ادعایی را در عَلَن طرح نکرد. نقل کرده اند که یکی دو مورد در امور خصوصی در مورد ارتباط با حضرت سخن گفته اند. یکی از آن ها وقتی بود که از طرف شاه حکومت نظامی اعلام شده بود و گفته بودند کسی از خانه ها بیرون نیاید، ایشان به عبادت در گوشه ای پرداختند و بعد از عبادت به مردم دستور دادند که بیرون بریزند و داخل خیابان ها شوند. بعد نقل شده که برخی از بزرگان از جمله آقای طالقانی اشکال کرده اند که خطر کشتار دسته جمعی هست. جمله ای از ایشان نقل شده که فرمودند "اگر فرمان حضرت باشد چه؟"

 

اما کسی ندیده که ایشان ادعا کنند که من به طور مستقیم در ارتباطم و تمام دستوراتم را از ایشان می گیرم. از همان ابتدا امام(ره) روی این مسئله حساس بوده است و همه را به خصوص روحانیون را از ریاکاری پرهیز داده است. در کتاب 40 حدیث -که بستر فعالیت های سیاسی و فقهی و دینی امام(ره) است-، مرز دقیقی بین آخوند مخلص و آخوند ریاکار ترسیم می کنند.

 

"به نفع مردم کار کنید اما برای مردم کار نکنید." این رازی مهم است که کسی در اوج اخلاص باشد و در عین حال منزوی نباشد و وسط جامعه قائم به قسط باشد.

 

تعبیر عجیبی دارد می گوید حتی اگر معنویت و تفسیر قرآن بگوید. "ایمان تسلیم در برابر علم است نه علامه بودن". می گوید: "شاید فردی علامه مذهبی و دینی باشد و منافق باشد. می گوید شیطان از ما و شما عالم تر بود ولی به خدا کافر است. علم و معرفت الله دارد اما عمل و ایمان قلبی ندارد."

 

درس های اخلاق امام(ره) در قم به گونه ای بود که به قول شهید مطهری وقتی مسائل را بیان می کرد، همه از اول تا آخر گریه می کردند. برای اینکه از اعماق وجودش صحبت می کرد و به آنچه می گفت معتقد بود. می گوید: "آن محبت های الهی و کرامت های غیرمتناهی و آن الطاف ربوبی و مراحم خدا را نفروش! لطف و محبت خدا را نفروش! به محبوبیت نزد این خلق عاجز که هیچ اثر واقعی هم در این عالم ندارند و برای تو نیز ثمری جز حسرت در آخرت نخواهد داشت." نمونه آن خودش بود. بزرگترین استقبال تاریخ و نیز بزرگترین تشیع جنازه از اول بشریت تا الان مربوط به امام(ره) بود. علت آن نیز این بود که کار را برای مردم انجام نمی داد البته خادم مردم بود.

 

خطاب امام(ره) به مبلغ دینی است. "ای بدبخت به واسطه یک شهرت بی فایده نزد بندگان از چه کرامت های الهی که گذشتی و رضای خدا را با رضای این موجودات بیچاره فروختی."

 

"از خودت بپرس چرا خفی و علن تو اینقدر فرق دارند چرا در حب و بغض و خوف و رجایی، روی مردم حساب زیادی باز می کنی. نقش انسان و نقش خدا در عرض هم نیست."

 

ریشه فعالیت های سیاسی امام(ره) نیز همین اخلاقیات او بوده است. اینکه می گفت "والله در تمام عمرم از کسی نترسیدم"، "والله اگر همه یک چیز را بگویند و من بدانم آن غلط است من در برابر همه می ایستم" این ها جز روح اخلاص منشأ دیگری ندارد و چنین کسی لیاقت نیابت حضرت حجت را دارد و چنین روح و ایمان هایی است که می توان بشریت را نجات دهد.

 

عدل الهی و عدالت کیهانی

 

محور دوم رابطه مسئله مهدویت با عدل الهی در کل جهان و نحوه دخالت خدا در کار جهان انسانی است. آیا خداوند کناری ایستاده و به صورت خیرخواهانه به جهان نگاه می کند، گاهی تأسف می خورد و گاهی خوشحال می شود؟

 

نگاه مشرکانه به مسئله مهدویت مثل این است که جایی از کار خداوند تا زمان ظهور حضرت نقص دارد و کسی باید بیاید و کاری را که خداوند قادر به حل آن نبوده است، حل کند و او حضرت مهدی(عج) است.

 

اما واقعیت این است که پروژه هایی از ازل، توسط خداوند طراحی شده است و خاتمیت و امامت و مهدویت جزو همین پروژه بوده اند، یعنی اگر مهدویت و امامت نبود، اصلاً خاتمیت نیز نبود. این ها هم جزئی از پروژه خاتمیت هستند. این نگاه توحیدی به مفاهیمی مثل مهدویت است.

 

تعبیر امام خمینی (ره) این است که “مهدی دست خداست برای هدایت تکوینی و تشریعی که این هدایت تعهد خداوند در برابر خود است. خود او فرمود: حق علی الله و خودش این را بر خود لازم دانست و خداوند خودش را راجع به انسان مسئول می داند.“

 

البته کسی در برابر خداوند مسئول نیست "لایسئلُ عنه" بلکه خداوند اینها را برخود تعهد کرده است . سپس می گوید منظور از عدالت در مسکن و نان و آزادی نیست بلکه فراتر از این هاست، از جمله عدالت در هدایت و رشد معنوی و عقلانی. امام(ره) در این مسئله، با نگاه توحیدی به مفاهیم شیعی، این موضوع را استدلالی نیز کرده اند؛ جمع مسئله آزادی و مسئولیت انسان با عدالت خدا در اداره جهان و اداره تاریخ بشر و از جمله مسئله مهدویت. مهدویت جزئی از توحید فاعلی و تکوینی الهی است.

 

واقعاً فقهیی که متکلم و اخلاقی نباشد با فقهیی که در حوزه عقاید و اخلاق هم کار کرده است، دو گونه فتوا می دهند و امام(ره) وقتی در این مسأله به طور جدی وارد می شود. سؤال اصلی که به آن اشاره می کند که آیا اوامر خداوند فقط طلب است یا نه؟ از بحث اصولی "نسبت طلب و اراده در انسان" تا بحث کلامی "سعادت و شقاوت و جبر و تفویض" ادامه پیدا می کند. این از یک طرف به مباحث هرمنوتیک می رسد و از طرفی با مباحثه معتزله و اشعری و عرفان نظری و اخلاق. غیر از این که در فقه اثر دارد.

 

تعبیر امام(ره) این است که می فرماید “علم و اراده خداوند که به هستی تعلق گرفت بر کل نظامی که علیت و معلولیت بر آن حاکم است تعلق گرفت نه به معلول در عرض علت و نه به معلول بدون علت تا بگویم که فاعل در فعلش مضطر است و دارای اختیار نیست.“

 

یک مصداق آن این است که خداوند وقتی که کل پروژه تشریع و تکوین را در نظر می گیرد مسئله مهدویت جزء همین پروژه است نه خارج از این نظام علی.

 

“اولین مخلوق الهی یک حقیقت بسیطه روحانی است که وحدت دارد و همه کمال و جمال است"

 

بعد می گوید “آن حقیقت نورانی و بسیط را به حقیقت عقل مجرد و به ولایت باطنی عالم و به انسان کامل و به نور هستی تقسیم می کند“.

 

سپس ارتباط ماده و معنا را این گونه تفسیر می کند که: “حقیقت عقلی ظهوری از اراده خداست و طبیعت هم دست خداست“ که طبیعت شامل سیاست و جامعه و اقتصاد و تاریخ و... می گردد که همیشه برای عطای الهی باز است.

 

نقش امام(ره) زمان نیز از نظر عرفانی فلسفی در همین جا توجیه می گردد. ایشان می فرمایند” اگر کسی این گونه ربط موجودات باهم و با خدا را بفهمد معنای صحیح جبر و اختیار و سعادت و شقاوت و توحید افعالی و مفهوم اراده و طلب الهی را فهمیده است و علم الهی خداوند منشأ نظام هستی است و اختیار و مسئولیت انسان با آن منافات ندارد بلکه آن را تأکید می کند” یکی از آثار این مورد در مسئله امام(ره) زمان روشن می گردد که بالاخره اگر ما منتظر امام(ره) زمان باشیم خداوند خود کارها را درست می کند یا ما باید حرکت کنیم و انقلاب و مبارزه کنیم؟

 

این تفسیر فلسفی- عرفانی نگاه امام(ره) را در مورد پروژه الهی مهدویت نشان می دهد که انتظار این نیست که فرد بنشیند و کارها و اتفاقات را توجیه نظری کند و تحمل و سکوت کند. و سئوال می کند آیا خداوند خود بر نظام مسلط است؟ و قیام من فضولی در کار خداست یا خیر؟ پس آیا باید قیام کنم؟ که جواب آن این می شود که این ها با هم منافاتی ندارند و مسئولیت فرد در این جا تأکید می گردد نه نفی. بنابراین شما هم منیت الهی را در باب مهدویت و پایان تاریخ از نوع الهی می بینید و هم اراده و مسئولیت انسان را در اصلاح امور می بینید.

 

این پاسخ هم نتیجه اخلاقی دارد و هم نتیجه سیاسی و عرفانی. این شجاعت امام(ره) در مواقع مختلف از همین جاها نشأت می گرفت و برای کارهای خود استدلال داشت و توحید افعالی امام(ره)بود که به امام(ره) شجاعت می داد. امام(ره) واقعاً معتقد بود که هیچ کس در این عالم کاره ای نیست. ما به زبان می گوئیم ولی او از عمق و جود و واقعاً می گفت. امام(ره) واقعاً معتقد بود که هیچ کس در مقابل خداوند هیچ غلطی نمی تواند بکند. در عین حال جبری مسلک نیست و مسولیت انسان را تعریف می کند و نگاه او به مسئله انتظارو مهدویت همین گونه است و شجاعت و توکل او از همین جاست و اینکه می گوید باید برای ظهور حضرت مقدمه سازی کنیم و باید برای آزادسازی مستضعفین جهان مقدمه سازی کنیم و مبارزه کنیم و هر جا مبارزه هست ظلم هست و هر جا مبارزه هست مانیز هم هستیم.

 

این معنای انتظار است که گفت شاه باید برود ، صدام رفتنی است و اسرائیل باید از صفحه روزگار محود شود و صدای شکستن استخوان های کمونیسم را می شنوم و بعد گفت: آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند .

 

اتکای او به بمب و سلاح اتمی و دلار نبود بلکه بر منبع حقیقی قدرت تکیه داشت.

 

عدالت فقهی

 

محور سوم مسئله عدالت در فقه و استنباط احکام و اجتهاد است . یعنی فقه منتظرانه و فقه مهدوی؛ فقهی که در انتظار عدالت جهانی تولید می گردد. بنابراین از جهاتی می توانیم بگوییم فقه و فتوا نیز می تواند 2 نوع باشد:

 

1- فقه منتظرانه یعنی فقه معطوف به عدالت

 

2- فقه غیرمنتظرانه که انگار اصلاً در عالم به سمت عدالت در حرکت نیست و عدالت جهانی مطلوب شارع نیست یا اگر هست فقه ما باید با او بی ربط باشد.

 

محور اول یک حساسیت اخلاقی بود و محور دوم حساسیت فلسفی، عرفانی و عقیدتی. محور سوم یک حساسیت فقهی است.

 

اما حتی قبل از انقلاب چندین جا در دوران تبعید به قاعده ای به نام عدالت پایبند است. غیر از فقه حکومتی در بحث های ولایت فقیه و سیره عملی خود در 10 سال حکومت خود که عدالت محور بود و در بحث های فقه فردی و درس های کلاسیک حوزه به این ها توجه دارد.

 

ایشان در بحث فقهی به اصل عدالت اجتماعی استناد می کند و ربا را تحریم می کند و بعد به سراغ کلاه های شرعی که برای ربا صورت می گیرد می رود و در مورد آن ها صحبت می کند.

 

می گوید: ”علت تحریم ربا معلوم است که بی عدالتی است“ در همان کتاب بیع بحثی پیرامون کرایه حیوان و تخلف مستأجر دارد که به فتوای مشهور یکی از مفتی های مشهور اسلام اشاره می کند و آن را رد می کند و می گوید فتوای ایشان را قبول ندارم چرا که حق صاحب حیوان در این جا پایمال می شود و فتوای او را قبول ندارم چون مخالف عقل و عدل اسلامی است امام عدالت خواهی را در اجتهادش دخالت می دهد البته نه با روش روشنفکری بلکه با همان روش سنتی جواهری فقهی.

 

ایشان توضیح می دهند که تعریف او از قواعد فقهی قواعدی است که مستقلاً حکم شرعی را بیان می کند و بر مصادیق قابل انطباق اند و واسطه در اثبات در مسائل جزئی به نحوی که حتی در برخی موارد ممکن است غیر فقیه چرایی آن را بفهمد.

 

بعد از انقلاب که ایشان در باب فقه حکومتی بسیار واضح وارد صحنه شد و قاعده ای به نام مصلحت نظام به عنوان قاعده حکومتی مطرح گردید.

 

البته از مسئله مصلحت نظام سوء تعبیرهایی شد. عده ای مصلحت نظام و ولایت مطلقه را بهترین بهانه برای سکولاریزه کردن حکومت دینی دیدند. یعنی قوانین اسلامی را به دلیل اینکه مصلحت نظام نیست، کنار بگذارند. عده ای هم از آن طرف گرفتند که ولایت مطلقه فقیه به معنای استبداد فقیه است یعنی فقیه فوق قانون است و قدرتی فراتر از قدرت احکام اولیه اسلامی دارد.

 

در حالی که هیچ کدام از این ها نبود بلکه مسئله اصلی همان تزاحم اهّم و مهم بود و اینکه غایت شریعت تعجیل نفوس است و عدالت اجتماعی و حفظ شریعت. در مقام عمل یکسری بن بست هایی پیش می آید و این یک مسئله عقلانی است که علاوه بر اینکه شرعی است مصلحت اهم نیز مطرح است.

 

در این جا نیز مسئله تقدم عدالت و اهداف اصلی دین بر احکام فرعی به صورت موقت نه به طور تعطیل شریعت و سکولاریزه کردن حکومت. بحث ایشان در مورد لاضرر که یکی از قواعد مهم و مترقی در فقه ماست ما با اهمیت است و ایشان پیش از انقلاب آن را مطرح کرده بودند.

 

تفاوت نگاه طالبانیستی به دین با نگاه ولایت مطلقه فقیه به دین در همین جاست و اما قاعده لاضرر را از حوزه فقه فردی به حوزه فقه حکومتی نیز تسری داده اند و نه تنها یک اصل مهم فقهی است بلکه نتایج مهم اقتصادی سیاسی از آن می توان نتیجه گرفت که این فقه در عین اینکه الهی است، در عین حال از باب رعایت ظرفیت و توان و منافع بشر انسانی است و البته قاعده لاضرر توسط فقیه باید اعمال شود نه توسط مخالفین شرع مقدس و جریان های سکولاریستی.

 

در همین مسئله مهدویت هم وجود دارد که احادیث زیادی مورد سوءاستفاده قرار گرفت که حدیثی وجود دارد به این مضمون که قبل از ظهور حضرت هر پرچمی بالا رفت باطل است. برخی که عافیت طلب بودند و برخی نیز واقعاً از این حدیث برداشت کردند که تا قبل از ظهور حضرت تکلیف ما سکوت و دعاست. امام(ره) صریحاً به این مسئله اشاره می کنند که حتی اگر سند آن درست باشد معنای آن نمی تواند این باشد. دلایل قطعی تر و حدیث و دلایل عقلی داریم که معنای این حدیث نمی تواند این باشد. چون این به معنی اباحه گری و تجویز شرعی ظلم و بی عدالتی و ترک شریعت در عصر غیبت است و این با سیره اولیاء الله و قرآن و احادیث در تضاد است. اصلاً عقل نمی تواند بپذیرد که از یک طرف دینی آمده و دعوت به قسط و تهذیب و تعلیم و تربیت و عدالت می کند و از طرفی هم می گوید که این احکام مربوط به دورانی است که حکومت پیامبر و امیرالمؤمنین (ع) بوده است یا حداکثر زمان ائمه معصومین که حتی در زمان آن ها نیز خیلی از این ها قابل اجرا نبود.

 

غایت شریعت باید روشن باشد و وقتی قرآن می گوید انبیاء برای اقامه قسط و تهذیب نفوس و تعلیم کتاب و حکمت آمده اند ما باید هر حدیثی را چه در مقام فروغ فقهی و چه در مقام فهم دین باید به گونه ای بفهمیم که با اصل دعوت پیامبر ان و حقایق شریعت تزاحم پیدا نکند و معقول باشد.

 

شما عملاً انتظار فرج را به گونه ای معنی کنید که اصلاً عدالت در عصر غیبت ضرورتی ندارد! بلکه هر نوع قیام و تلاش برای عدالت یک کار نامشروع است این نگاه به شریعت حتی در مورد احادیثی که در باب مسئله انتظار خیلی واضح خودش را نشان می دهد.

 

اما آن موقع که حکومت ها نبود در بحث های اصول فقه شان قاعده نفی حرج و ضرر را کاملاً به وضوح به عنوان یک اصل حکومتی مطرح می کردند و چه حکومتی باشد و چه نباشد این ها معطوف به همین هدف با رعایت ظرفیت هاست.

 

دوست عزیز مهدی یاورادامه ادامه این گفتار در قسمت دوم خواهد آمد منتظر باشید....

برگرفته از سایت:www.rajanews.com



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » موسی الرضا حیدری ( سه شنبه 87/5/15 :: ساعت 5:49 عصر )
»» احمدی نژاد،الگوی مهدی زیستان ومهدی یاوران

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » موسی الرضا حیدری ( سه شنبه 87/5/15 :: ساعت 5:20 عصر )
»» احمدی نژاد،الگوی مهدی زیستان ومهدی یاوران

احمدی نژاد،الگوی مهدی زیستان ومهدی یاوران

در این قسمت هم مانند مطلب قبلی یکی دیگر از مهدی یاوران را معرفی میکنیم .بهتر است اورا از زبان خودش معرفی کنیم

اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر و اجعلنا من اعوانه و انصاره و المستشهدین بین یدیه.

در ایامی که اشرافیت شرافت بود وشهرنشینی کمال، در خانواده ای تهیدست در روستایی دورافتاده از توابع گرمسار متولد شدم.

از شهریور 1320 و سلطنت مستبدانه پهلوی دوم پانزده سال می گذشت که پدرم کام مرا با تربت سیدالشهدا باز کرد. از آنجا که قرار بود شاه کورکورانه ایران را دروازه تمدن غرب کند، طرح های زیادی اجرا شده بود تا ایران به بازار مصرف دیگری برای کالاهای تشریفاتی غرب تبدیل شود  بدون آنکه در زمینه علمی پیشرفتی داشته باشد. فرهنگ ایران اسلامی ما اجازه چنین هجمه ای را نمی داد و مانعی بر سر راه آمال شاه و اربابان بیگانه اش بود. از این رو می خواستند تا آرام آرام این فرهنگ اصیل و مستحکم را کم رنگ کنند تا وابستگی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی ایران به غرب روز به روز بیشتر شود. در پی اجرای همین سیاستها و رونق ظاهری شهرها، آن سالها سالهای هجوم روستائیان به شهرها بود. پس از پیاده سازی سیاست اصلاحات ارضی وضع روستاها به مراتب بدتر از گذشته گردید و روستائیان برای پیدا کردن لقمه ای نان فریب زرق و برق و ظاهر اغوا کننده شهرها را خوردند و شهرنشین یا به بیان دقیق تر "حاشیه نشین" شدند.

بر خانواده ما نیز در روستا بسیار سخت می گذشت. با تولد من که چهارمین فرزند خانواده بودم فشارها بیشتر شد. پدرم شش کلاس سواد داشت. او آهنگری زحمتکش و سرد و گرم چشیده و با ایمان بود و دین را به خوبی می شناخت. در مسجد حضور پررنگی داشت و قرآن و احکام درس می داد. اگرچه هیچگاه زرق و برق دنیا در چشم او ارزشمند نبود اما فشارهای زندگی او را نیز یک سال پس از تولد من وادار کرد به تهران مهاجرت کند. در تهران محله پامنار را برای سکونت برگزیدیم. برای دور شدن از فضای به ظاهر مترقی و در واقع بی هویت آن روز تهران که با فشار رژیم شاه ایجاد شده بود، پدرم خانواده ما را با مسجد و منبر آشنا کرد. من  نیز کمی که بزرگتر شدم و دوران کودکیم آغاز شد همراه خانواده با مسجد و روحانی آن آشنا شدم.

* * *

پدرم همیشه روزنامه می خرید. کلاس اول بودم که با کمک بزرگترها خبر تصویب کاپیتالاسیون را در روزنامه خواندم. اگرچه آن روز معنی آن را نمی فهمیدم اما از اعتراضهایی که در حوزه های علمیه به رهبری حضرت امام به آن شد و از برخورد شدید و خشنی که شاه با معترضین داشت پی بردم که شاه می خواهد برگ دیگری از تحقیر مردم کشور در برابر بیگانگان را به کارنامه خود بیافزاید. همان سالها بود که در پانزدهم خرداد، شاه یاران امام (رحمه ا... علیه) را به خاک و خون کشید. آنروزها امام تازه از زندان آزاد شده بود.

صحبت های امام را در آن ایام هیچ گاه فراوش نمی کنم‌، در صحبت هایش چیزی نهفته بود که همه را شیفته خود می کرد. ایمان به خدا در کلام او موج میزد و مردم را به اسلام حقیقی دعوت می کرد. پیامش دعوت به توحید بود و عدالت و رفع ظلم و فتنه از جهان. شجاع بود. با صلابت سخن می گفت. کلامش ساده و صادقانه بود. رهنمودهای امام بر دلهای مردم می نشست و به عمق جانها رسوخ می کرد. همین ویژگی ها بودکه او را محبوب قلوب ملت از پیر و جوان و البته مغضوب رژیم شاه و اربابان آمریکاییش کرده بود. اما جالب اینجاست که حتی دشمنان او نیز برای او احترام خاصی قایل بودند.

* * *

رفته رفته تحمل امام دیگر برای شاه ممکن نشد و از آنجا که می دانستند کشتن او قیام خونین غیر قابل مهاری در پی خواهد داشت تصمیم گرفتند امام را تبعید کنند تا به زعم خود میان او و یارانش فاصله بیاندازند و انقلابی که در شرف وقوع بود را مهار کنند.

امام شبانه تبعید شد و این تبعید 14 سال ادامه یافت.  در دورانی که امام در تبعید بود در کلاسها و جلسات یاران و شاگردان امام با افکار او بیشتر آشنا شدم. هر چه بیشتر با افکار و اصول امام آشنا میشدم علاقه ام به آن مرد الهی بیشتر می شد و تحمل دوری وی برایم دشوارتر. دشمنان مردم مسلمان ایران اگرچه امام را از مردم دور کرده بودند اما او در عوض در قلبهای مردم جا گرفته بود و از همیشه به آنها نزدیکتر.

* * *

دوران دبیرستان من همراه با جشن های 2500 ساله شاهنشاهی بود. آن سالها فشار فقر بر اقشار محروم مضاعف شد بود. تحمیل هزینه های سنگین جشنها و عیش و نوشهای خاندان شاه و اشراف زادگان و مهمانان خارجیشان کمر مردم را می شکست. تمام ملزومات این جشنها با هواپیماهای اختصاصی از اروپا به ایران آورده می شد و شاید به توان ادعا کرد که جشنهای ننگین 2500 ساله شاه خائن پرهزینه ترین جشن تاریخ تمدن بشری بود.

بگذریم، در چنین شرایطی دیگر پتک و سندان پدر کفاف مخارج خانواده را نمی داد و من مجبور شدم برای کمک به خانواده و تامین خرج تحصیل در کارگاه یکی از همسایه ها مشغول به کار شوم و کانال کولر پرس بزنم. با وجود آنکه بسیار بازیگوش و پر جنب و جوش بودم اما از درس و مدرسه هم غافل نبودم و دانش آموز ممتاز محسوب می شدم. از همان دوران بود که به معلمی علاقه مند شدم و گاه و بیگاه برای دوستانی که تقاضای کمک داشتند در خانه یا مسجد کلاسهای تقویتی برگزار می کردم. سال آخر دبیرستان با چند کتاب تست و تلاش شبانه روزی مانند همه کنکوری ها و البته بی نصیب از کلاس های تقویتی کنکور خود را برای این آزمون آماده کردم. قرار داشتن در بحبوحه جریان انقلاب و فعالیتهای مبارزاتی پراکنده علیه رژیم شاه باعث نشده بود که دچار ضعف تحصیلی شوم و با تلاش مضاعف سعی می کردم تا در کنار فعالیتهای اجتماعی و انقلابی آمادگی علمی خود را نیز همواره در حد مطلوب نگه دارم.

 صبح روز امتحان کنکور مطمئن بودم که رتبه ام  تک رقمی خواهد بود اما تقدیر چنان رقم خورد که در جلسه امتحان دچار خونریزی بینی شوم. با این حال رتبه 132 ریاضی هم رضایت بخش بود و من توانستم در رشته مورد علاقه ام - مهندسی عمران -  در دانشگاه علم و صنعت سه سال قبل از پیروزی انقلاب پذیرفته شوم.

* * *

رژیم شاه می خواست با تزریق بی بند و باری و ترویج فساد و فحشا در دانشگاه ها ، انگیزه های اسلامی و انقلابی را در دانشجویان بخشکاند و از این طریق مانع پیوستن آنها به جریان انقلاب شود. اگرچه تعداد اندکی از دانشجویان در این دام افتند اما علی رغم تمام تلاشهای رژیم شاه دانشگاه به پایگاهی برای مبارزه تبدیل گردید. اما خطری که هنوز دانشجویان انقلابی را تهدید می کرد منحرف شدن به سمت اردوگاه کمونیسم بود. اما خوشبختانه جوانان و دانشجویان مذهبی  دانشگاه ها  از امام آموخته بودند که تمامی حصرهای غیرعقلانی و تحمیلی را بشکنند و به دنبال حقایق ناب باشند. هوشیاری این گروه باعث شد در زمان کوتاهی جریانی نو و غیر التقاطی در دانشگاهها شکل گیرد که پیروی از مکتب امام و اعتلای کلمه توحید تا آخرین نفس تنها شعارشان بود. شکل گیری این گروه تازه نفس، اندک اندک مرزبندی ها را شفاف تر کرد و وزن واقعی هر کدام از گروهها را نمایان کرد و دست های پشت پرده انحراف جریان مبارزات را برای همگان آشکار ساخت. حرکتهای مردمی هر روز بیش از پیش رنگ و بوی مذهبی به خود می گرفت و ارزش های دینی ای مردم همچون شهادت، ملت ایران را آماده مواجهه  با شکنجه های وحشیانه و گلوله های آتشین رژیم سفاک شاه می کرد. اگر نبود ایمان و توکل مثال زدنی مردم قهرمان ایران و توسل آنها به اهل بیت و پیروی تمام و کمالشان از امام ، ریشه های انقلاب بارها و بارها در اثر این شکنجه های هولناک و کشتارهای گسترده می خشکید.

با شدت گرفتن جریان انقلاب و واضحتر شدن سرانجام امید بخش آن خون تازه ای در رگهای مردم جریان یافت.

* * *

امام آمد. پس از 15 سال دوری و تبعید. استقبالی که مردم ایران از رهبرشان کردند برای همیشه در تاریخ ثبت شد. تمام ایران برای استقبال از امام به خیابانها ریخته بودند. چشمهای ناظران جهانی خیره مانده بود و از تحلیل این همه حماسه و شور عاجز بودند.

انقلاب اسلامی مردم ایران پس از سالها استقامت و پایداری قهرمانانه و با تقدیم هزاران شهید در عین ناباوری و حیرت تحلیلگران شرق و غرب و دستگاههای اطلاعاتی ابرقدرتها به پیروزی رسید. انقلاب ما در نوع خود بینظیر بود، مردم با دستانی خالی و صرفا با تکیه بر سلاح ایمان و با رهبری پیر مردی 80 ساله نماینده نظامی آمریکا – شاه مزدور – را سرنگون کردند و حامیان ابر قدرت شاه را در منطقه و جهان بی آبرو و ذلیل  کردند.

* * *

اگرچه از همان آغاز نهضت امام خمینی حکومت مطلوبی  که امام مدنظر داشت برای همگان روشن بود اما حضرت امام  با اصرار فراوان فرمان به برپایی همه پرسی برای تعیین نوع حکومت جدید در ایران را داد تا از همان ابتدا نشان دهد که با خواست مردم و بر مبنای شرع است که حکومت اسلامی شکل می گیرد. اگرچه نیازی به چنین همه پرسی ای اساسا وجود نداشت اما امام با درایت خویش حجت را بر همگان تمام کرد و راه بهانه جویی های احتمالی را بست. این اقدام و جواب قاطع ملت ایران به آن باعث سرخوردگی برخی گروههای وابسته به ابرقدرتها شد و آنان نیز با اشاره قدرتهای استکباری و در راس آنها آمریکا دست به کشتار مردم بی گناه و ترور رهبران انقلابی زدند تا به زعم اربابان خام خود نهال حکومت جدید را از همان ابتدا بخشکانند. اما مردم حاضر نبودند دستاورد انقلاب عظیم خود را به این راحتی از دست دهند و باز ایستادند و با تحمل سختی ها از انقلاب خود پاسداری کردند و در نهایت گروهکهای تروریستی را از کشور خود راندند. هرچند این گروهکهای تروریستی هنوز هم در پناه شیطان بزرگ آمریکا ذلیلانه ارتزاق می کنند اما سیلی ای که از ملت ایران دریافت کردند را هرگز فراموش نخواهند کرد.

* * *

استکبار جهانی تصمیم گرفته بود به هر قیمتی که شده انقلاب اسلامی ایران را دچار شکست کند زیرا از این میترسید که انقلاب الگویی برای سایر ملتها در سطح منطقه و جهان شود. از طرف دیگر می خواست آبروی از دست رفته خود را باز یابد. از همین رو در میان کشتارهای روزانه گروهکهای تروریستی در داخل ایران آتش جنگ علیه ایران توسط رژیم صدام برافروخته شد. تحلیل سیاستمداران فاسد جهان آنروز بر این بود که ایران در اول راه است و حکومت آن هنوز اسقرار کامل نیافته است نیروی نظامی آن هم از هم گسیخته است و از طرف دیگر سلاح و مهمات ندارد اما در طرف مقابل صدام هرچه بخواهد به او می دهیم و او پیروز جنگ خواهد بود. صدام سرمست از کمکهایی مالی، نظامی و اطلاعاتی که از آمریکا و دیگر کشورهای غربی دریافت کرده بود اعلام کرد طی مدت 3 روز تهران را فتح خواهد کرد. جنگی که به ایران تحمیل شد نه 3 روز بلکه بیش از 8 سال به طول انجامید و در آخر هم حتی یک وجب از خاک ایران نصیب صدام و حامیانش نشد.

در این هشت سال صدام هم با ما می جنگید و هم با مردم خود. هم شهرهای ما را هدف بمباران شیمیایی قرار می داد و هم روستاهای عراق را. در تمام مدت جنگ در شرایطی که صدام شهرهای ما را بمباران می کرد جمهوری اسلامی برای رعایت مسایل اسلامی و انسانی از مقابله به مثل پرهیز کرد و درگیری با عراق را به جبهه های نبرد محدود کرد، اگرچه چنین رفتاری هم باز برای ناظران جهانی قابل درک نبود.

در ابتدای جنگ 25 سال داشتم. مادر و همسرم و تمامی مادران و همسرانی که جوانان و همسرانشان در جبهه ها از کیان کشور خویش دفاع می کردند صبورانه به تربیت نسلی مقاوم، شجاع و مومن اهتمام داشتند. جوانان توانمند امروز ثمره همان تلاشها و به جان خریدن سختی ها هستند.

دفاع مقدس دانشگاه منحصر به فردی برای آموختن انسانیت بود. تجربه همزمان مرگ و زندگی انسان های جنگ را در بهشتی میان دنیا و آخرت نگه داشته بود که هرچه می گفتند و می شنیدند و انجام می دادند الهی بود.

برادری و صمیمیت، جدیت و سخت کوشی، معنویت و عبادت، شوق و شادمانی، ایثار و رشادت، همه و همه  به ما ثابت می کرد که دنیا و آخرت در بستر دین نه تنها با هم در تضاد نیستند بلکه مکمل یکدیگرند. شهادت تنها آرزوی رزمندگان ما بود و هست.

سال 67 یعنی یکسال قبل از وفات امام (رحمه ا... علیه) قطعنامه ای صادر شد و امام با اکراه آنرا پذیرفت و اعلام کرد که با این کار جام زهر نوشیده است. جنگ به پایان رسید و این در حالی بود که در تمام این مدت سازمانهای بین المللی سعی می کردند با تحریف حقایق آشکار متجاوز بودن رژیم صدام را کتمان کنند و در عمل از هیچ کمکی به او دریغ نکردند. برای کسانی که از پیوند این سازمانها با کشورهای سلطه گر بی خبر بودند این چشم پوشی و کتمان حقیقت عجیب می نمود.

 

* * *

 پانزدهم شعبان، زاد روز زیباترین سرور هستی، آخرین ذخیره عالم وجود و واسطه غیب و شهود، امام مهدی صاحب الزمان (عج)، را به منتظران قدوم حضرتش تبریک و شادباش می گویم.
خداوند بزرگ را سپاس می گوییم که محل تولد و مهد پرورش ما را در جغرافیای عشق و محبت اهل بیت رسول اکرم (ص) قرار داد و حیات ما را با آیین حرکت آفرین انتظار در عصر غیبت پیوند زد.
مکتب انتظار، قرن هاست که محرک جان های خفته و الهام بخش دل های شیفته حقیقت، در رویارویی با رنج های روزان و شبان در عصر بیداد و ستم بوده است و چه بسیار قیام و خیزش عدالتخواهانه را در تاریخ بشریت دامن زده است که آخرین نمونه آن ، انقلاب عظیم ملت ایران در بهمن 57 بود. انقلابی که به نام خدا آغاز شد و تکاپو و تلاش در راه نیل به آستانه حکومت و جامعه عدالت گستر مهدوی را سرلوحه اقدامات و برنامه ریزی های خود قرار داد.
با گذشت 27 سال از پیروزی انقلاب اسلامی، رویکرد نوین ملت ایران در احیای ارزش های برآمده از متن آن روزهای به یادماندنی، فرصتی تاریخی را فراروی ایران و جهان قرار داده است. فرصت، از آن رو که ایرانیان و جهانیان با پشت سر نهادن تجربه های گوناگون در مسیر اداره زندگی خویش، راه تازه ای را پیش روی خود گشوده می بینند، راهی که بر اساس فرهنگ انتظار شکل گرفته و برنامه نوینی را برای زیستن پاک و بی دغدغه انسان تدارک دیده است.
ما امروز بیش از هر زمان دیگر، نیازمند شناخت ابعاد عمیق و گسترده مقوله زیبای انتظاریم. این که اساسا انتظار چیست و تکلیف انسان منتظر در عصر غیبت کدام است؟
دولت منتخب شما، با افتخار اعلام می کند که از راه برنامه ریزی در مسیر انتظار، بر آن است تا ایران اسلامی را به کشور" تراز امام عصر (ع)" مبدل کند؛ آن گونه که مردم از رشحات حکومت عدل مهدوی را در سایه سار ولایت و زعامت فرزند رسول الله (ص) و نایب امام زمان تجربه کنند و این مهم میسر نمی شود جز از آن طریق که نظام برنامه ریزی کشور، مبتنی بر قواعد عصر انتظار تدوین، تنظیم و اجرا شود.
درپایان خداوند بزرگ و مقتدر را شاکرم که به این بنده کوچک خود، فرصت داد تا پیام دعوت به عصر انتظار و تمنای فرج را از تریبون فراگیرترین کانون سیاسی جهان به انسان سرگشته امروز ابلاغ کند.
به امید روزی که همراه با میلیون ها دل عاشق و منتظر ظهور، در میقات جمکران به قصد زیارت آن کعبه جان ها، احرام عشق و بیعت ببندیم و به پیشواز مردی برویم که با دستانی سرشار از برکت و دلی مشحون از مهر و اندیشه ای آکنده از داد، خواهد آمد.
                                                                                                                        خدمتگزار ملت ایران
                                                                                                                                     محمود احمدی نژاد




نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » موسی الرضا حیدری ( دوشنبه 87/5/14 :: ساعت 8:48 عصر )
»» صفات یاران حضرت مهدی (ع)

صفات یاران حضرت مهدی (ع)

هر یک قوه ی چهل مرد را دارند،

دل هایشان مانند پاره آهن یا پاره فولاد محکم می گردد.

از شیر دلیر تر می شوند،

از نیزه کاری تر خواهند بود،

شمشیر آن ها از آسمان می آید، در حالی که اسامی خود و پدرانشان بر روی آنها نوشته شده است،

عاشق و مطیع امام (ع) هستند مانند اطاعت یک کنیز از مولایش

بر روی زمین که راه می روند زمین افتخار می کند و می گوید:

 " مرّ بی صاحب القائم؛ یاور حضرت قائم (ع) از من عبور کرد."

اگر بر کوه ها بگذرند، کوه ها در هم فرو ریزند،

دست از شمشیرهای خود باز نمی گیرند تا آن که خدای تبارک و تعالی راضی شود،

پارسایان شب،

شیران روز،

اینان تنها از خدای متعال می ترسند!

فریاد " لا اله الا الله " آنها بلند است،

همواره آرزوی شهادت دارند،

بادهای مختلف آنها را از مسیر حق جدا نمی کند،

اکثر این 313 نفر جوانند،

اکثر این 313 نفر عجمی هستند،

شعار یاران حضرت مهدی (ع) ، " یا لثارات الحسین ؛ بیاید به خون خواهی حسین " است. (1)

 

 

 

 

 

 

پاورقی:

(1)-خراسانی، محمد جواد، مهدی منتظر؛ معجم الاحادیث الامام مهدی ج 1، ص 393؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 52، ص334 و 307؛ بلخی حنفی، سلیمان، ینابیع المودة، ص 509

 

                                                                                                                                                                              منبع : ماهنامه موعود



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » موسی الرضا حیدری ( دوشنبه 87/5/14 :: ساعت 8:9 عصر )
»» یادگار سالهای سرخ

یادگار سالهای سرخ 

واژه ها با هم هماوایی می کنند و کنار یگدیگرآرام بارعایت قافیه وردیف سعی می کنند که خالصانه ترین احساسها را تقدیم پاکترین ساحت نمایند.امید که واژه ها توان این بار سنگین مسئولیت را داشته باشند. دوستان صمیمی و همراه نیمه شعبان نزدیک است و .و اما شعر امروز...
آمد خبر که می‌رسد، از کوچه‌هایی سبز

یک مرد ساده بیکرانه، مقتدایی سبز

مردی مقدس یادگار سالهای سرخ

باران تباری آسمانی با ردایی سبز

مردی که با ما از گل و خورشید خواهد گفت

مردی که می‌خواند بر امان از خدایی سبز

خشکیده لبهای غزل تاب و توانی نیست

تا در گلوهامان برویاند صدایی سبز

ایکاش برگردد ببارد بر غزلهامان

آیا اجابت می‌شود در ربنایی سبز؟

نزدیک شد وقت اجابت، می‌رسد موعود

در کوچه‌ها پیچیده عطر آشنایی سبز



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » موسی الرضا حیدری ( یکشنبه 87/5/13 :: ساعت 6:50 عصر )
<      1   2   3   4      >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

سلامی به گرمی تابستان 88
چهره بگشایی و آیی ز پی پرده برون
مهدییاوران جوان(قسمت اول)(خدامراد سلیمیان)
بی قرار
امام مهدى (عج) امیدى براى همه بن بست‏ها
مداحی سایه تون سنگینه مولا
انتظار ،امتداد عاشورا...
عزاداری و انتظار
غدیر و مسائل پیرامون آن
غدیر چشمه جوشان ولایت
شهادت شکافنده علوم
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 25
>> بازدید دیروز: 0
>> مجموع بازدیدها: 57136
» درباره من

مهدی یاوران
موسی الرضا حیدری
سلام علیکم دوست عزیز بزودی با مطلالب شیرین مهدوی پذیرا شما خواهیم بودتاشما هم یکی از مهدی یاوران باشی.

» پیوندهای روزانه

منجی سبز [75]
جشنواره رسانه های دیجیتال [53]
مهر هشتم [183]
آفتاب عفت(موسی الرضا حیدری) [30]
فردا دیر است [28]
گروه جوانی [34]
جشنواره تولدی نو [72]
امام مهدی [42]
مقالات اسلامی [48]
جشنواره وبلاگ آسمانی [79]
انتظار حجت [105]
مجمع دانشجویی ظهور [27]
مجله برای کودکان (ملیکا) [44]
موسسه انفاق وتبلیغ امام زمان [64]
الموعود [36]
[آرشیو(35)]

» آرشیو مطالب
مهدی یاوران
مهدی یاوران 2
مقالات
قطعات ادبی
تبریک
داستان

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان


» طراح قالب