ـ بسیج به معنی حضور و آمادگی در همان نقطهای است که اسلام و قرآن و امام زمان (ارواحناه و فداه) و این انقلاب مقدس به آن نیازمند است.
ـ پیوند میان بسیجیان عزیز و حضرت ولی عصر (ارواحناه و فداه) مهدی موعود عزیز یک پیوند ناگسستنی و همیشگی است.
ـ بسیجی یعنی علی که تمام وجودش وقف اسلام بود
بسم الرب شهدا و الصدیقین
بسیج قبله آمال همه کسانی است که حقیقت انتظار موعود را دریافتهاند و می دانند که جز این راه هرچه هست نقش خیال بر آب باطل زدن است..
صدها سال از آغاز عصر غیبت کبری گذشته است و اکنون در عمیقترین ادوار ظلمانی کفر آنجا که سیطره شب وسعتی تمام یافته است انسان بعثتی دیگر باره مییابد و لیاقت حضور پیدا میکند.
هنوز به هر گوشه از این خاک پست که مینگری انسانی را درمییابی که با یوسفی گمگشته راز و نیاز میکند غریبی که فارغ از غربت دنیا زیر لب زمزمه میکند :«این بقیهالله» کجاست او که اینگونه شیعیان در قرن 15 ه.ق سالها پس از بعثت پیامبر (ص) نامش را فریاد میزنند. شاید جهان هنوز آماده نیست اما انسان برای تولد دوبارهاش در تلاش است و اولین قدم او برای ابراز ارادت به مولایش رهایی کربلا از چنگال دژخیمان است. پس قلمهاتان را بردارید و افکار و ایمانتان را عمق بخشید...
نقطه قوت ما در ایمان ماست و نقطه ضعف دشمن نیز در ایمان اوست و بدینترتیب عاقبت کار روشن است. هزاران سال است که انبیاء و اولیاء حق در مقابل کافران ایستاده اند و بارها و بارها زمین شاهد شهادت مردان حق پرست بوده است. مردانی که با سلاح ایمان تنها و غریبانه به جنگ با ظلمت رفتند. اما تاریخ همواره نامشان را به نیکی یاد کرد مگر تو از یاد برده ای حماسه عاشورا را، مولای ما کودک شش ماههاش را برای احیاء اسلام داد. پس چرا من علیاصغر خود را قربانی نکنم. این صدای هل من ناصر ینصرنی از فراز کجا به گوش میرسد؟
منطق ما منطق حسین (ع) است و اگر دشمن این حقیقت را دریابد، هرگز در انتظار خستگی ما نخواهد بود..
گیسو فشانده بر سر و دوشش چو آبشار
رنگین کمانی از گل و ابریشم بهار
برکت گرفته خاک خراسان عاشقی
از طلعت حضور امامی بزرگوار
شمس الشموس عالم عشقی و سال هاست
خورشید از وجود تو می گیرد اعتبار
گل می دهد عقیق یمانی زصحن نو
تا شمسه های مسجد دهلی و قندهار
آهو اگر نگاه تو را منتشر کند
چشمان مست دخترکان می شود خمار
تا سفره های کوچک ما بارور شود
ای آسمان توسی من زعفران ببار
حق است اگر تمامی انگورهای شهر
عمری شراب گریه کنند از فراق یار
آقا گناه ساده صیاد را ببخش
وقتی به آهوانه چشمی شده دچار
صیاد و صید هر دو به هم خو گرفته اند
سهل است اگر شکارچی اینجا شود شکار
ساعت به وقت بال کبوتر اذان سرود
دارد بهشت می چکد از طعم هر انار
این دفعه هم قبول کن این شعر خسته را
از شاعری شکسته که با اسم مستعار
هر شب تو را میان غزل گریه می کند
با غربتی به وسعت شب های انتظار
این دلسروده نذر نگاه کبوتران
تقدیم زائران غریبت به یادگار
ای گنبدت شبیه بلندای بیکران
ای امتداد روشن و دیرین آسمان
ای آن که در غروب غم انگیز و بی فروغ
وقتی هجوم اشک نمی دادمان، امان
تنها بهار یاد تو فردای عشق را
از دوردست آیینه می دادمان، نشان
وقتی نسیم آبی دریا نمی شکفت
وقتی بهار آیینه می شد خزان خزان
با آستان عشق تو می شد عروج کرد
می شد به سمت آیینه ها رفت و آسمان
محضر عبور مطلق افسرده حالی ام
محض بهار آبی دل های مردمان
از بیکران فرصت شفافت ای زلال
از فصل عشق از گل شب بو کمی بخوان
ای فرصت ظهور نفس های پاک عشق
ای امتداد روشن و دیرین آسمان
در غربت وسیع خزان آور غروب
در امتداد سرد نفس هایمان بمان