مهدىجان، بیا و تقویم خودت را به ما هدیه کن، تقویمى که تاریخ موعود آمدنت را در خود نگاشته است. بیا و ما را از میان ثانیهها نجات بده و به درون جادههاى تنبیه و بیدارى بینداز. ما را به چشمه عمیق هوشیارى بینداز تا شاید جرعهاى آب حقیقت بنوشیم. مولا بیا و چشمهایمان را روشن کن و به نماز معطر عشق مشتاقتر ساز. بیا و ما را که روى قالیچه تردید به خواب رفتهایم پیش از رفتن تا ابدیت تاریک بیدار کن و دست شفاعت بر قلب پاره پاره ما بکش تا شاید آسمان را به خاطر آورد.
مهدى موعود! بیا که غل و زنجیرهاى شک به گردنمان آویخته شده است و ما هر روز از دیروز بیشتر احساس خفگى مىکنیم! بیا و ما را برهان.
اى محبوب قلبهاى تازیانهخورده! اى رادمرد تاریخ، که در بشریت و انسانیت الگویى بىهمتا براى ناموران عدالت بودهاى و هستى! دورى از تو براى ما شیعیان تجسمى از دردهاست.
اى آبرومند نزد خدا! خورشید مهربانى، امید ناامیدان، یارىدهنده مظلومان، دلسوز مستضعفان و منتظر منتظران، با همه قلبمان، با ذره ذره وجودمان، دوستت داریم!